ناگفته‌های محمد هاشمی از درگذشت «آیت‌الله»

آقای هاشمی در ماه‌های آخر عمرشان چند باری درباره‌ وضعیت کشور صحبت کردند و تاکیدشان این بود که مردم راه‌شان را پیدا کرده‌اند و سفارش‌شان هم به ادامه حرکت اعتدالی بود و در برابر مردم، گروه‌های افراطی را در اقلیت می‌دیدند. براساس گفته‌های ایشان و آینده‌نگری‌ای که داشتند این اقلیت افراطی نمی‌توانند کاری کنند هرچند که به حضورشان ادامه می‌دهند.»

یک‎سالی می‎شود که «ستون انقلاب» درست در کنار «معمار کبیر جمهوری اسلامی» تن به خاک سپرده است که انتظار می‌رفت در این ۱۲ ماه تلاش بیشتری برای زنده نگهداشتن یاد آیت‌الله انجام شود اما از سویی اگر دید دیگری نسبت به ماجرا داشته باشیم بعید نیست با خودمان به این نتیجه برسیم که پذیرش سخنان «آیت‎الله» از مقطعی از سوی برخی مدعیان کاهش یافت و پذیرش این گزاره، لزوماً نیازمند بررسی حال‎ و روز فعلی نیست. هاشمی از سال ۸۸، آرام‎آرام پا به صحنه‎ای گذاشت که او، همانی که انگار همیشه باید با صفاتی همچون «رئیس»، «فرمانده» و «سردار» از وی یاد می‎شد را به جایی رساند که مخالفان، «عمود خیمه فتنه» بخوانندش، «فائزه» و «مهدی»‎اش را روانه‎ زندان و بازداشتگاه کردند، آخرین خطبه‎ی نماز جمعه‎اش را با شعار «مرگ بر فتنه‎گر» همراهی کنند، حتی محسن رفیقدوست هم از در کنایه و باب رفیق‌ دوستی در این میان سنگ‌تمام بیندازند! و در عقلانیت او شک کنند.

هاشمی اما انگار نه آن رفتارها را می‎دید، نه آن شعارها را می‌شنید، نه آن کنایه‎ها را به خود می‎گرفت و نه آن رنگ‎عوض‎کردن‎ها را به روی خود می‎آورد؛ راه خودش را می‎رفت و در هر دیدار و مناسبتی که لب می‎گشود بازهم همان اندیشه‎ها و راهکارهای آشنایش را طرح می‏‌کرد و بر آن‎ها پای می‎فشرد. کار حتی به «عدم احراز صلاحیت»ش در انتخابات هم رسید، اما او بازهم از کوره در نرفت. نه گلایه‎ای کرد، نه مخالفتی نشان داد؛ تنها مردم را به حضور حداکثری در انتخابات دعوت کرد و نتیجه‎اش هم انتخاب نزدیک‎ترین کاندیدا به او، یعنی حسن روحانی بود. شخصیتی که سابقه همراهی‎اش با «فرمانده جنگ» به سال‎های دهه‎ ۱۳۶۰ بازمی‏‌گردد و سیاست‎های اقتصادی و اجتماعی دولتش مشابه دولت‎های پنجم و ششمِ «سردار سازندگی» و مشی سیاسی‎اش هم وامدار «اعتدال‎گرایی» رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

اما کم نیستند تحلیلگرانی که گمان می‏‌کنند با درگذشت هاشمی‎رفسنجانی، دولت روحانی هم یتیم شده و شخص رئیس‌جمهوری دیگر راه و رسم گذشته را فراموش کرده و مسیری تازه پیش گرفته است. مسیری که به تعبیر کسانی همچون صادق زیباکلام به حدی از تصور عمومی دور است که «باید چراغی به‎دست گرفت و به دنبال روحانی پیش از ۹۶ گشت». اما اگر پای سخنان محمد هاشمی برادر کوچکتر آیت الله بنشینیم او برای‌مان چنین تحلیل می کند که هنوز شش ماه از آغاز دولت دوم روحانی نگذشته است و چهار سال زمان زیادی است؛ بنابراین از حالا نمی‌توان سراغ ارائه چنین نظراتی رفت و روحانی را زود به قضاوت نشست. البته تأثیرات غیاب آیت‎الله به همین بحث‌ها محدود نمی‎شود. رفتن او به تعبیر محمد هاشمی در این مصاحبه، آن‌قدر «دور از انتظار و غیرمترقبه» بود که همچنان حواشی‎اش را ۱۲ ماه به دنبال خود بکشاند و در آستانه سالروز درگذشتش، فائزه از وجودِ ۱۰ برابر حد مجاز رادیواکتیو در بدن پدرش پرده بردارد و فاطمه هم از وجود وصیت‎نامه‎ای که اینک مفقود شده سخن به میان آورد. حواشی‎ای که به نظر نمی‎رسد به این زودی‎ها سایه‎اش از سر ماجرای درگذشت او کنار رود.

در چنین فضایی و در نخستین روزهای ناآرامی‌هایی که حالا پشت سر گذاشته شده است، محمد هاشمی میزبان ما می‎شود و در گفت‎وگویش با ایسنا، هم از حال‎وهوای خانواده هاشمی در این یک‌سال می‎گوید، هم ماجرای راه‎اندازی کمپین «پشیمانیم» را تحلیل و هم نظرش را درباره تجمعات اخیر بیان می‎کند. او نتیجه رفتار احمدی‎نژاد با قوه قضائیه را نه صرفاً سخنان یک فرد علیه یکی از ارکان نظام، که سرآغاز ایجاد رخنه‎ای در کشتی جمهوری اسلامی می‎داند که اگر مسدود نشود، همه را باهم غرق خواهد کرد.

رئیس سازمان صداوسیما در دهه ۶۰ همچنین در این مصاحبه از آغاز پروژه هاشمی‎زدایی در دانشگاه آزاد سخن می‎گوید و ابعاد آن را تشریح می‌کند و البته گلایه‎هایش از رویکرد صداوسیما نسبت به برادر بزرگترش را به صراحت به زبان می‎آورد.

مشروح گفت‌وگوی محمد هاشمی با ایسنا را در ادامه می‎خوانید:

یک سال از درگذشت آیت‌الله هاشمی می‌گذرد. فضای این یک سال بر خانواده چگونه گذشت؟

برای ما که اعضای خانواده هستیم از لحاظ عاطفی بسیار سخت گذشت. تقریباً وابستگی تمامی اعضای خانواده به ایشان زیاد و رفتنشان هم بسیار غیرمترقبه و دور از انتظار بود. از جهات دیگر رفتارهایی که با خانواده می‌شد و شد هم دور از انتظار نبود. چراکه در زمان حیات آقای هاشمی هم نسبت به خانواده و شخص ایشان حرکت‌هایی ایذایی صورت و خانواده مشمول مهرورزی برخی قرار می‌گرفت، بنابراین بزرگترین مشکل خانواده در این یک‌سال از لحاظ عاطفی بوده است.

در بعد کشوری و برای مردم هم انتخابات را داشتیم که با توجه به نظراتی که ایشان بیان کرده بودند مردم به طور جدی دنبال پیگیری خواسته‌های ایشان بودند و تاثیرشان در انتخابات کمتر از زمان حیاتشان نبود. مردم برای سپاسگزاری و قدردانی با میزان بالایی در انتخابات حضور یافتند و حتی تا ساعت ۱۲ شب هم که وقت انتخابات تمدید شد، مردم در حوزه های انتخابیه بودند که در نوع خود اتفاقی استثنایی بود، تاحدی که در این دوره مسئولان موفق نشدند از همه کسانی که علاقه‌مند بودند که رای دهند، رای‌گیری به عمل آورند و شاید این فضا بیشتر تحت تأثیر و مدیون نظر آیت‌الله هاشمی بود که می‌گفتند مردم راه خود را پیدا کرده‌اند و من دیگر نگرانی ندارم.

در بین مسئولان و مسائل رسمی کشور اما بحث جداگانه‌ای است. می‌بینیم که صداوسیما بعد از گذشت یک هفته از وفات آیت‌الله هاشمی به روال گذشته باز گشته و برخی نشریات و تریبون‌ها بعد از رحلت ایشان هم دست از تخریب بر نمی‌دارند. اینگونه به نظر می‌رسد که آنان در تلاشند نام هاشمی در اذهان مردم به فراموشی سپرده شود اما با وجود میل آنان این اتفاق نمی‌افتد و در بین مردم بعد از رحلت ایشان، نام هاشمی بیش از حیاتش به نیکی یاد می‌شود.

چقدر معتقدید که عملکرد آقای روحانی و انفعالی که گاهی در رفتارش در دولت دوم دیده می‌شود تحت تاثیر فقدان آیت‌الله هاشمی است؟ به گونه‌ای که این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که چون روحانی حمایت هاشمی را از دست داده در پیگیری مطالبات مردم در مواردی، منفعلانه عمل می‌کند.

من خیلی فضا را رصد نکردم و تحلیل مشخصی هم ندارم، اما درباره دولت دوم روحانی فکر می‌کنم هنوز فضا برای قضاوت این دولت زود است. کمتر از شش ماه است که این دولت تشکیل شده و چهار سال زمان پیش رو قرار دارد و باید در نظر داشته باشیم رقیبی که در انتخابات شکست خورده بود، نخواست این شکست را بپذیرد و به نوعی همراهی شایسته‌ای با رئیس‌جمهوری داشته باشد. به خصوص که آقای روحانی بعد از پایان انتخابات اعلام کرد که دوران رقابت به پایان رسیده و حال نوبت مشارکت و همدلی و همراهی برای حل مشکلات مردم است.

متاسفانه مشکلات مردم در زمینه امرار معاش و رشد بیکاری، کمبود اشتغال و افزایش ناهنجاری‌های فرهنگی بسیار زیاد است و می‌طلبد که همه همکاری کنیم تا مشکل رفع شود، اما به نظر می‌رسد که گروهی هنوز خود را در رقابت احساس می‌کند و از این فرصت بهره می‌جوید که اگر نتوانسته رقیب را در میدان شکست دهد با این رفتارهای رقابت‌گونه که نمونه‌هایش را در روزهای اخیر شاهد بوده‌ایم، مشکلات دولت را بیشتر کند.

با توجه به آغاز برخی تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف کشور در روزهای اخیر، فکر می‌کنید منشا این تجمعات مردمی است یا آن‌طور که عده‌ای می‌گویند از سوی رقبای آقای روحانی تهییج شده‌اند؟

هر رفتار اینگونه‌ای که ایجاد شود، دودش به چشم همه می‌رود و خسارتش برای همه ما است. مرحوم امام اوایل انقلاب که اختلافات میان حزب جمهوری اسلامی و دولت موقت ایجاد شده بود، در جلسه‌ای که خدمتشان رسیده بودیم تعبیری کردند به این مضمون که شما همه در یک کشتی سوارید و اگر این کشتی سوراخ شود همه‌تان غرق می‌شوید. این‌طور نیست که یک گروه غرق شود و گروه دیگر نه. معتقدم که امروز نیز این تعبیر حکیمانه امام (ره) باید مدنظر همه ما باشد. چه در شرایط فعلی و چه در آینده باید توجه کنیم که دشمن وقتی بیاید و اثر خود را بگذارد و در صفوف مردم و نظام تفرقه ایجاد کند، به هیچ‌کس رحم نمی‌کند و همه ما غرق می‌شویم. پس لازم است که مشی انسجام وحدت را بعد از این هم با قدرت بیشتر ادامه دهیم.

پاسخ این سوال را نگرفتیم که در بین تحلیلگران این موضوع مطرح است که تاثیر فقدان آقای هاشمی موجب شده است که روحانی در برخی موضوعات این چنین منفعلانه عمل کند، آیا شما با این تحلیل موافقید؟

در همه زمینه‌ها و صحنه‌ها آقای هاشمی فقط حامی دولت و شخص رئیس‌جمهوری نبود. پس این تنها دولت نیست که یک حامی را از دست داده بلکه نظام است که یک حامی را از دست داده است. آقای هاشمی در شرایط سخت به گونه‌ای عمل می‌کرد که اگر کسانی هستند که منتقدند و در حاشیه نظام قرار گرفته‌اند و یا به حاشیه رانده شده‌اند، آنان را به متن بیاورد و با شیوه‌های مخصوص خود جلوی آسیب‌ها را بگیرد تا نظام لطمه نبیند. ایشان معتقد بود که نقادی انجام شود تا به اصل نظام آسیبی نرسد و من شاهد بودم که در دیدارهای خود با گروه‌های مختلف بر حمایت از اصل نظام تاکید داشتند و حرفشان هم موثر بود.

در حال حاضر نه‌تنها دولت حامی خود را از دست داده بلکه نظام یک حامی و تکیه‌گاه را از دست داده است و متاسفانه ممکن است این فقدان، آسیب‌های زیادی داشته باشد. به خصوص که حکمتی که آقای هاشمی داشت را کمتر در سایرین می‌بینیم.

رفتارهای اخیر آقای احمدی نژاد و برخوردش با قوه قضائیه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

حوادثی که قبل از آغاز تجمعات اخیر انجام شد و کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داد و طی آن، مستقیماً جلوی نظام ایستاد، اینگونه نیست که صرفاً یک فرد در برابر نظام ایستاده باشد. این مسائل آثاری نامطلوب دارد که فقط به یک فرد و حرفی که زده است، محدود نمی‌شود. درست است که قوه‌ی قضائیه ضعف‌ها و آسیب‌هایی دارد اما شاهد بودیم که در زمان حیات آقای هاشمی با نقش اعتدالی که ایشان ایفا می‌کرد کمتر این مسائل اتفاق می‌افتاد و امروز نبود یک نگاه حکمت‌آمیز را نسبت به مسائل شاهد هستیم.

من شاهد بودم که وقتی زمان صدور بیانیه‌ی اجلاسیه‌ی پایانی مجلس خبرگان می‌رسید، ایشان با دقت وارد موضوع می‌شد و می‌کوشید بیانیه‌ای صادر شود که جمله‌ای از آن باعث تفرقه نشود. اما الان کمتر این توجهات را می‌بینیم و وقتی عده‌ای اینگونه رفتار می‌کنند، دودش به چشم نظام خواهد رفت.

تا چه اندازه معتقدید راه‌اندازی کمپین پشیمانی از روحانی ریشه در دیدگاه مردم و رای‌دهندگانِ به او دارد؟

من این کار را در راستای فعالیت رقبا می‌دانم. همه‌ی ما کمابیش با جامعه و مردم سروکار داریم و برخی نظرسنجی‌ها را هم رصد می‌کنیم. این نوع مسائل، مسائلی نیست که ریشه در مردم داشته باشد. این‌ها گروه خاصی هستند که در جهت ترمیم برخی از شکست‌ها می‌کوشند تا این رفتارها را در جامعه شایع کنند. بنابراین فکر نمی‌کنم که بحث عبور از روحانی چندان ریشه‌ی مردمی داشته باشد و مردم یا اکثریت به دنبال آن باشند. البته ممکن است که عده‌ای از مردم نسبت به مسائل معیشتی و شیوع بیکاری ناراضی باشند اما ثابت کرده‌اند که به نظام وفادارند و اینگونه مشکلات، کمتر آنان را وادار به تقابل با اصل نظام می‌کند. این تجربه‌ی ما در چهل سال گذشته است که نشان می‌دهد رابطه‌ی مردم با نظام وفادارانه است و آنان سختی‌ها را به خاطر حفظ نظام تحمل می‌کنند. پس معتقد نیستم که این مسائل چندان ریشه‌ی مردمی داشته باشد اما باید تحقیق شود که ریشه‌ی این مسائل از کجاست.

در پرسشی که از منشا اعتراضات اخیر داشتیم، پاسخی روشن ندادید که آیا معتقدید این تجمعات اعتراضی در راستای تخریب دولت روحانی است یا اینکه صرفاً ریشه‌ای مردمی دارد و خودجوش است؟

نمی‌دانم. با برخی از ویدئوهایی که در فضای مجازی از این موضوع دیدم، برداشتم این نیست که حرکت فعلی مردمی باشد و مقداری مشکوک به نظر می‌رسد. البته اطلاعاتم نسبت به این مسائل زیاد نیست اما اینکه این موج یک موج مردمی باشد هم به نظرم درست نیست. اینکه مردم از کجا تحریک شده‌اند و چگونه و با حمایت و هدایت چه کسانی به خیابان می‌آیند، کار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی است که آن را مشخص کنند اما آن حرفی که من در رسانه‌های مجازی دیدم و با شعارهایی که برای این تجمعات انتخاب شده این کار به نظر مردمی نمی‌رسد و در واقع این شک وجود دارد که این تحریکات از طریق رقبا برای برخورد با روحانی انجام شده یا اینکه آنان نقطه‌ای بالاتر از روحانی را هدف گرفته‌اند.

دولت باید چه واکنشی در برابر این موضوع داشته باشد؟

شعارهایی که در این تجمعات مطرح می‌شد به مسائل اقتصادی نمی‌خورد و شعارهای اندکی درباره گرانی‌ها بود. بیشتر شعارها سیاسی بود. دولت باید مطابق قانون اساسی و قوانین مدنی که تکلیف مسئولان را در برابر اینگونه مسائل در آن مشخص کرده‌اند، عمل کند.

شما در گفته‌هایتان اشاره کردید که طیفی می‌خواهند نام هاشمی از اذهان مردم برود، این طیف شامل چه جریاناتی می‌شود؟

در دانشگاه آزاد یک استراتژی شروع شده که نام آن را هاشمی‌زدایی گذاشته‌اند. در دانشگاه آزاد دو دیدگاه در این باره وجود دارد. یکی تفکر هاشمی است که آزاداندیشی و آزادی عمل را در خود داشت و جایگاه دانشجو و استاد را ویژه می‌دانست. همان‌طور که در برخی بحث‌ها، مرحوم هاشمی تاکید می‌کرد که دانشگاه با پایگاه نظامی متفاوت است و نمی‌شود آن را با سیاست‌های پادگانی اداره کرد چرا که دانشجو قشر آینده‌ساز این جامعه است. اوایل انقلاب هم عده‌ای آمدند و تحت عنوان انقلاب فرهنگی در برخی کلاس‌ها میان دختران و پسران دیوار کشیدند و امام (ره) که متوجه این موضوع شد دستور داد که دیوارها را خراب کنید، این چه کاری است که انجام می‌دهید. این تفکر هنوز هم وجود دارد. در حال حاضر برخی در دانشگاه آزاد می‌خواهند به شکل پادگانی عمل کنند و در این جهت هر نیرویی که وابستگی فکری به هاشمی‌رفسنجانی داشته و ایشان منصوبش کرده است باید حذف شود.

من خودم خوشبختانه یا متاسفانه کمتر درگیر مسائل دانشگاه آزاد شده‌ام و اطلاعاتم نسبت به آن کم است اما در همین حد که در رسانه‌ها مطرح شده، می‌توان این واقعیت را دید. همانطور که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم می‌کوشند که هیچ نامی از هاشمی نباشد و در جاهای دیگر هم می‌بینیم که هیچ اقبالی به نام و مسیر هاشمی وجود ندارد.

برای آنچه که اسمش را هاشمی‌زدایی می‌گذارید، مصادیق بیشتری هم بیان می‌کنید؟

الان توجه کنید که هفته‌ی جنگ مدتی پیش پشت سر گذاشته شد. آقای هاشمی در آن دوران هشت ساله فرمانده جنگ بود اما رادیو و تلویزیون و برخی رسانه‌ها اسمی از ایشان نمی‌آورند، انگار که اصلاً هاشمی وجود خارجی نداشته است یا سالگرد انقلاب که به آن نزدیک می‌شویم را ببینید، نقش آقای هاشمی در انقلاب بسیار پررنگ بود اما برخوردها طوری است که انگار ایشان اصلاً در آن دوران نبوده است.

سالگرد درگذشت ایشان هم چند روز آینده فرا می‌رسد و آن وقت می‌بینید که صداوسیما چگونه عمل می‌کند. در همین روزهای اخیر همایشی بسیار پرمحتوا و علمی در قم برگزار شد که درباره‌ی اخلاق از دیدگاه آیت‌الله هاشمی بود. همایشی که آیت‌الله جوادی آملی برای آن پیام تصویری فرستاد و سخنرانی‌های خوبی در آن انجام شد اما یک کلمه از این همایش در خبرهای صداوسیما بیان نشد. در رادیو معارف در قم جمله‌ای گفته شد که چنین همایشی برگزار شده است اما اخبار سراسری هیچ پوششی از این برنامه انجام نداد. فرصتی و زمانی که تلویزیون برای نمایش برنامه‌های آشپزی می‌گذارد حتی یک هزارمش را هم صرف آیت‌الله هاشمی نمی‌کند. در همان روزها در همدان برنامه‌ای درباره‌ی عالِمی دیگر برگزار شد که صداوسیما آمد و خبرش را هم پوشش داد اما چنان کینه‌ای از آیت‌الله هاشمی دارند که خبر همایشی که بیش از دو هزار عالم دینی در قم برگزار کرده بودند را حتی در حد یک کلمه، پوشش نمی‌دهند. معلوم است که کدام جریان می‌خواهد نام هاشمی فراموش شود.

اگر آیت‌الله هاشمی این روزها زنده بود واکنشش نسبت به مسائل امروز کشور از دیدگاه شما چگونه بود؟

آقای هاشمی در ماه‌های آخر عمرشان چند باری درباره‌ی وضعیت کشور صحبت کردند و تاکیدشان این بود که مردم راهشان را پیدا کرده‌اند و سفارششان هم به ادامه حرکت اعتدالی بود و در برابر مردم، گروه‌های افراطی را در اقلیت می‌دیدند. براساس گفته‌های ایشان و آینده‌نگری‌ای که داشتند این اقلیت افراطی نمی‌توانند کاری کنند هرچند که به حضورشان ادامه می‌دهند. اما در عین حال اینکه بخواهیم از آینده پیش‌بینی دقیقی داشته باشیم برای ما مشکل است.

اخیراً فائزه هاشمی موضوعی را از قول شورای عالی امنیت ملی مطرح کرده است که در بدن پدرش ۱۰ برابر حد مجاز رادیو اکتیو وجود داشته و در بدن مادرش و نیز خواهرش فاطمه هم این میزان سه برابر حد مجاز بوده است. شما از این موضوع و گزارش شورای عالی امنیت ملی در این باره خبر دارید؟

بعد از ارتحال آیت‌الله هاشمی کمیته‌ای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد که بررسی کنند و ببینند علت فوت ایشان چه بوده است. پزشکان اعلام کردند علت ایست قلبی است اما همانطور که قبلا هم با ایسنا صحبت کرده بودم ایست قلبی علل و عواملی دارد که هیچ‌کس آن را اعلام نکرد و کمیته‌ای که در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد برای بررسی همین موضوع بود. بعد از انجام بررسی‌ها آن طور که فائزه می‌گفت خانواده را دعوت کردند تا گزارش نهایی را بدهند و در آن گزارش گفتند که در بدن ایشان اشعه رادیواکتیو ۱۰ برابر حد مجاز بوده است. اما اینکه چگونه این میزان از حد مجاز فراتر رفته را کسی نمی‌داند و من هم در آن جلسه حضور نداشتم.

پرونده آیت‌الله هاشمی در شورای عالی امنیت ملی بسته شده است؟

نمی‌دانم. ارتباطی با آن شورا ندارم.

آیا شب درگذشت آقای هاشمی شما شاهد انتقال پیکر ایشان برای کالبد شکافی یا بررسی‌های بیشتر بودید؟

نه. تا جایی که من می‌دانم ایشان به جایی منتقل نشدند و کالبدشکافی هم انجام نشد و معاینه بیشتری هم از سوی کسی بعد از فوت ایشان ندیدم. در واقع من وقتی بالای سر ایشان رسیدم دیدم که پزشکان مشغول تنفس‌رسانی و ایجاد شوک در بدنش هستند تا جایی که حتی استخوان‌های سینه ایشان در اثر فشار پزشکان خون مرده شده بود و وقتی من این صحنه را دیدم برایم شوک بزرگی بود و حالت بهت‌زدگی به من دست داد. مدام چشمم را به مانیتور می‌انداختم تا علائم حیات در بدن ایشان را ببینم که وقتی با علائم موقتی روبه‌رو شدم و از پزشک پرسیدم، گفت که این علائم صرفا برای وارد کردن شوک است و حتی از ایشان پرسیدم زمانی که آیت‌الله هاشمی به بیمارستان رسید علائم حیات داشت یا نه که پاسخش منفی بود.

در نهایت هم آقایان قاضی‌زاده هاشمی، روحانی و جهانگیری آمدند و تیم احیا بررسی‌های لازم را انجام دادند و گفتند امیدی به بازگشت ایشان نیست و همانجا پیکر را از بیمارستان به جماران منتقل کردند و دو روز بعد هم مراسم خاکسپاری انجام شد. اما به هر حال از آنجا که علت ایست قلبی اعلام شده و دلیلی برای آن ذکر نشده است جای شبهه وجود دارد و منشأ برخی گمانه‌زنی‌ها می‌شود.

فاطمه هاشمی هم اخیراً گفته بود وصیت‌نامه‌ای از پدرش وجود دارد که کسی آن را پیدا نمی‌کند، شما از این موضوع اطلاع بیشتری دارید؟

فاطمه خانم از مادرش نقل می‌کرد که سه سال قبل روزی آقای هاشمی در منزل هم وصیت‌نامه خود و هم همسرشان را نوشته‌اند و این جدا از آن وصیت نامه‌ای است که سال ۷۹ در یک برگ کاغذ برای آنژیوگرافی نوشته‌اند. اما من هم این وصیت‌نامه جدید را ندیده‌ام و هیچ اطلاعی از آن ندارم.

بعد از انتخابات ۸۸ شاهد دیدگاه انتقادی آیت‌الله هاشمی نسبت به وضعیت موجود بودیم و گاهی انتقاداتی از سوی وی به رئیس‌جمهوری وقت را می‌شنیدیم. شما خاطره‌ای از برخورد آیت‌الله هاشمی با آقای احمدی‌نژاد به یاد دارید؟

گویاترین سندی که از دیدگاه آقای هاشمی نسبت به آقای احمدی‌نژاد وجود دارد همان نامه بدون سلام سال ۸۸ است که اگر کسی آن را مطالعه کند، همه‌ی مسائل امروزی که آقای احمدی‌نژاد پیش آورده‌اند در آن پیش‌بینی شده و از این موضوع که احمدی‌نژاد چه رفتارهایی دارد و چه کارهایی انجام خواهد داد، صحبت به میان آمده است. بعد از انتخابات هم فکر می‌کنم روز شنبه ۲۳ خرداد ایشان را دیدم که جلسه‌ی مجمع تشخیص بود البته حضور ذهن دقیق ندارم و اگر همان روز جمعه ایشان را ندیده باشم، شنبه حتما دیده‌ام اما صحبت خاصی بین ما انجام نشد و فضا به‌گونه‌ای بود که همه متاثر بودند.

بهرحال برخوردهایی که امروز با خانواده آقای هاشمی می‌شود نه در جهت تکریم که در جهت تخریب است. البته کسی توقع ندارد کسانی که از گذشته دشمنی می‌کرده اند امروز رویه دیگری پیش بگیرند اما کسانی که مدعی دوستی بودند آن طور که باید عمل نمی‌کنند. اکثر مسئولان رده‌بالای کشور هر کدام به نحوی مورد احسان آقای هاشمی قرار گرفتند اما در این یک سالی که از فوت ایشان می‌گذرد ظاهراً همه یادشان رفته است که کسی که از دنیا رفته، خانواده‌ای دارد و باید از آنان یادی کرد. بحث مسئولیت‌داشتن خانواده‌ی ایشان در جایی نیست، کسی چنین توقعی ندارد. بحث یک موضوع انسانی است و آن به فراموشی سپردن خانواده وی است. کسانی که شاید همه زندگانی‌شان را و جایگاه‌شان را از آقای هاشمی دارند و الان در مسندی نشسته‌اند، یادشان رفته است که هاشمی خانواده‌ای هم داشته است.

رابطه بیت رهبری با خانواده آقای هاشمی چطور است؟

رابطه با بیت رهبری که خوب است. از خانواده‌ی آقای هاشمی، محسن آقا گاهی به بیت می‌رود و می‌آید. من هم بعد از رحلت حاج آقا دو دیدار با رهبری داشته‌ام. یکی بعد از مراسم ترحیم حاج آقا در حسینیه‌ی رهبری، که در راهرویی رهبری آمدند و با همه سلام و احوال پرسی کردند. یک بار هم بعد از وفات حاج آقا از سوی رهبری از اعضای خانواده و البته بیشتر مردان خانواده از جمله فرزندان خود آقای هاشمی، فرزندان من و سایر برادرانش به همراه آقای مرعشی به بیت دعوت شدیم که بیشتر جنبه‌ی عاطفی و دید و بازدید داشت و ما هم از پیام ایشان برای درگذشت حاج آقا تشکر کردیم. اخیراً هم گزارشی از چگونگی برگزاری مراسم سالگرد ایشان از طریق دفتر رهبری به شخص آیت‌الله خامنه‌ای در دیداری که من و محسن آقا نزد ایشان رفتیم، ارائه کردیم.

آقای روحانی و جهانگیری چطور؟ آنان هم به خانواده آیت‌الله هاشمی سر می‌زنند؟

من در این پنج‌ساله نه آقای روحانی نه آقای جهانگیری را مستقیماً ندیده‌ام. مگر اینکه در مراسم‌هایی آمده‌اند و در جایی نزدیک ما نشسته‌اند که حتی به سلام و احوال پرسی هم نرسیده است. ما کار خاصی با آنان نداریم و بالاخره در دولت سرشان شلوغ است. هیچ‌کدام از وزرا را هم ندیده‌ام و کاری هم با آنان ندارم. اما بهرحال آنان هم هیچ‌وقت احوال ما را نمی‌پرسند. البته احتمالاً به بیت آقای هاشمی سر می‌زنند اما هر وقت که ما رفته‌ایم خبری از حضور آنان در آنجا نبوده است.

خبرهای تازه
نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.