حسین رضاپور ؛ داماش پیروز عدالت خواهی و نماد مقاومت است
ماجرا از آنجایی آغاز شد که میلیون ها تماشاگر بعد از افطار ۲۸ رمضان پای تلویزیون نشستند تا همراه با
۳۰٬۶۵۵ نفر تماشاگر حاضر در ورزشگاه شهدای فولاد، فینال جام حذفی لیگ ایران را به تماشا بنشینند.
فینالی بین تیم پرطرفداردولتی پرسپولیس و تیم خصوصی داماش با طرفدارانی متعصب و دو آتشه که با توجه به سرنوشت سایر تیم های گیلانی می توان گفت دعای یک استان بدرقه راهشان بود .
صفحه تلویزیون را که می بینی گویا یک جای کار می لنگد، بله باز هم کج سلیقگی و غفلت!
تهیه کننده برنامه فوتبال برتر، برنامه را بدون حضور حتی یک کارشناس فوتبالی متعلق به تیم داماش روی آنتن برده که این هم خود مصیبتی است مطول از ماجرای خبط مدعیان که در جای خود و از سوی علاقه مندان ورزشی قابل مطالبه گری.
اما هر چه گذشت ، سوتی برای آغاز بازی به صدا در نیامد و همه بینندگان کل خاطرات ورزشی فرشاد پیوس و کلیپ های تهیه شده را شنیدند و دیدند باز هم خبری از آغاز بازی نبود.
آن سوی میدان گویا مشکلی جدی پیش آمده! ماجرایی که رگ غیرت هر انسان آزاده ، حتی غیرفوتبالی را متورم می کند.
در ورزشگاه حتی یک صندلی هم برای تماشاچیان داماش که فاصله ای ۹۸۰۰ کیلومتری را طی نموده اند وجود ندارد و تیم داماش حاضر به مسابقه نیست.
تیم متعلق به هوادار است ،چه بسا یکی از سخت ترین تنبیهات تیم های متخلف انجام بازی بدون تماشاگر است .
قطعا این دقیق ترین واکنشی بود که گرفته شد و باید آفرین گفت به جناب حاجی پور بابت این تصمیم شجاعانه .هم جهادی عمل کرد و هم اجتهاد مدیریتی صحیح داشت .
شاید هواداران و کلیه کادر فنی و مسئولان داماش هر نوع بی عدالتی ، حق خوری و خطاهای سهوی یا عمدی را پیش بینی می کردند ، اما تبعیض و سوء مدیریتی این چنین را شاید حتی در خیال خود نیز متصور نمی شدند.
مصاحبه جناب حاجی پور را که دیدم ، حقاً و انصافاً بدون هیچ گونه توهینی و در کمال احترام به حریف ، میزبان و همه تماشاچیان حاضر ، هم چون یک دیپلمات ماهر تمام صحنه را تبیین و تصمیمش را در کمال اقتدار بیان کرد و هر وجدان بیداری با او همراه شد.
و در آخر هم دیدیم که بنابر آیه قرآن و سنت الهی گروهی کوچک بر عده ای انبوه پیروز گشتند چون حق بودند .
همان طور که ازدیاد روزی فقط در مالِ زیاد نیست ، پیروزی هم فقط در نتیجه و تعداد گل ها نیست .
داماش پیروز عدالت خواهی و حق خواهی بود و شد نماد مقاومت .
داماش در جنگ اراده ها پیروز میدان شد و این سند افتخار بر تارک این تیم ماندگار شد .
قصه اما تازه شروع شده است و این آغاز ماجرایی است که حتی بعد از پایان مراسم توزیع مدال ها هم تمام شدنی نیست .
موضوع را در دو سطح ملی و استانی باید موشکافی کرد .
سطح استانی
این که چرا علی رغم واگذاری بازی فینال که باتوجه به جو ورزشگاه و اختلافات فنی دو تیم چندان دور از انتطار هم نبود ، تصمیم مدیران داماش این چنین کام مردم فوتبالی و غیرفوتبالی دیار میرزا را شیرین نمود ؟!
علت آن را باید در ایستادگی و ثمر دادن مقاومت مدیر داماش و پاپس نکشیدن از حق هوادارانش جستجو کرد، مردم گیلان سال ها تشنه ی داشتن چنین مدیرانی هستند. گیلانی که مدیران و مسئولانش در لابی های زر و زور و تزویر هضم شده اند و گیلان فاقد هرگونه صدای رسای ملی و مدیری سینه چاک برای مردمش می باشد .
دردی که سال هاست گیلانِ عزیز را به قهقرا برده و موجب شده در همه عرصه ها پسرفت داشته باشیم و یا نوبت به ما نرسد .
بازتاب ها و واکنش ها را که میخواندم ، خنده دارترین و مضحک ترین قسمت ماجرای فینال و شاید اصلی ترین انگیزه برای نگارش این متن، پیام های حمایت و مثلاً خداقوت مسئولین فعلی و اسبقی بود که بخشی از این حق خوری های گیلانیان در عرصه های مختلف و به حساب نیاوردن گیلان و گیلانی در محاسبات، نتیجه مدیریت فشل و ناکارآمد همین دست آقایانِ مسئولی بوده و هست که از اول هم اشتباهی بودند!
زبان بریده هایی که چون محصول رانت هستند یا نتیجه بده بستان های متداول تهوع آور باندهای قدرت ، از ترس از کف دادن کرسی در آمدشان توان ذره ای فریاد تظلم خواهی برای مردم گیلان را ندارند.
این آقایان مثلاً مسئول یا دلسوز اگر ارزن اقتدار و صلابتی داشتند بعد از اتفاقات بازی داماش و نیروی زمینی باید چنان تحرک میدانی ، مطالبه ای و مجاهدانه ای می کردند که حساب کار دست آقایانِ مسئول فدراسیون می آمد و کار به ماجراهای فینال نمی رسید و شاید داماش معجزه ای می ساخت ماندگارتر از نتیجه ی امروز.
و اما واکاوی ملی ماجرای فینال مصاحبه رییس سازمان لیگ را بعد از بازی که شنیدم به تنها چیزی که فکر کردم برکناری تاج رییس فدراسیون فوتبال بود .
فتاحی نامی که علی الظاهر مدیر برگزاری مسابقات است و مسئول سازمان لیگ در بیان علت اتفاقات فینال پاسخ می دهد که ، تعداد تماشاچیان تیم پیروزی زیاد بود!!!
شما از یک بچه دبیرستانی هم سوال کنی ، میداند که در چنین مصافی قطعاً تعداد تماشاگران تیم پیروزی چندین برابر هواداران داماش است و باید برای این مساله تدبیری اندیشید.
بعد خبر میرسد که با تصمیم کمیته اخلاق ، نجاتی تا اطلاع ثانوی محروم است .
همین؟!
پس حیثیت رفته از فوتبال کشور چه؟
خسارت های مادی به ورزشگاه و احیاناً تماشاگران چه؟
فشارها و خسارت هایی که به تیم داماش و هواداران آن وارد شد در کجای معادله قرار می گیرد؟
به نظر میرسد مدعی العموم و نماینده دادستان باید به عنوان یک مطالبه حقوقی وارد میدان شده و بخشی از حق کشته شده و سرمایه ی بر باد رفته را حداقل بازستاند.
تا زمانی که مسئول شدن و مسئولیت گرفتن در این کشور بدون پرداخت هزینه ی اشتباه های مدیریتی باشد ، آش همین است و کاسه همان .
باید آنقدر میزان حساب کشی را بالا برد که مسئول شدن، نماینده شدن، مدیر شدن در این کشور بهایی سنگین بخواهد .
بالاخره خشکاندن ریشه ی حضور مدیران نالایق در جایگاهی که تعلقی به آن ندارند باید از یک جایی آغاز شود .
والا میشود همان چیزی که در ماجرای سیل گلستان و جابجایی استاندار و در ادامه انتصابش در پستی دیگر مشاهده کردیم!
این آقای فتاحی را نهایتا چند روزی معلق می کنند و بعدا یک جایی مشغول می کنند تا از تدابیر داهیانه اش بهره مند شویم .
نقطه آغاز برخورد جدی با مسئول بی کفایت کجاست ؟!
و اما نقبی هم بزنیم به ماجرای برجام و ایستادگی دولت و ملت در مقابل حق کشی امریکا و غرب ، میدان سیاست هم جنبه هایی دارد مشابه همین بازی فوتبال.
توافقی انجام شده را یک جانبه لغو می کنند،هیچ بندی از آن را اجرایی نمی کنند . به تعبیری حتی به اندازه یک صندلی و یک هوادار هم برای ما سهم و ارزشی قائل نیستند ، آیا انتظاری جز مقاومت و ترک میدان تا استیلای حق وجود دارد؟
یا باید تن به ذلت بدهی و به اندازه یک تاریخ استهزاء شوی یا اراده ات را قوی کنی و پیروز میدان شوی و عزیز آزادگان جهان.
گفتنی ها از این بازی بسیار است باشد برای فرصتی دیگر
ارادتمند همه مردم آزاده گیلان
حسین رضاپور