مجید صیادنورد؛ شهادت سپهبد سلیمانی، تروری کور که آینده مناسبات منطقه ای خاورمیانه را تغییر خواهد داد

شهادت سپهبد سلیمانی، تروری کور که آینده مناسبات منطقه ای خاورمیانه را تغییر خواهد داد

عصرکاسپین، یادداشت / مجید صیادنورد؛ شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی شهادت یک فرد نبود، تلاش به منظور حذف یک نماد و الگو بود، در بررسی این اقدام تروریستی دولت ترامپ که برآمده از مدل رفتاری صهیونیستی علیه مخالفین خود بوده و هست، باید موارد ذیل را مورد توجه قرار داد:
نخست، اینکه، اقدام آمریکا در ادبیات حقوق و روابط بین‌الملل، معنایی جز تروریسم ندارد، در واقع آمریکا عزیزی را ترور کرد که از بین برنده تروریسم دولت خودخوانده داعش بود، به عبارتی امریکای مدعی ضدیت با تروریسم که از فردا ماجرای یازده سپتامبر این شعار را به عنوان رویکرد اصلی سیاست خارجی خود در دستور کار قرار داد، فرمانده ارشد نظامی رسمی یک دولت را در سرزمین یک دولت دیگر با بهره گیری از ابزار ترور مورد هدف قرار داده و او را شهید می کند، خلاصه حرکت امریکا، استفاده از روش تروریستی برای حذف عامل اصلی مقابله با تروریسم به منظور ایجاد موازنه وحشت در میان مخالفین و نیروهای معارض خود است. تو گویی از حذف داعش انتقام می گیرد.
دوم تمام‌ تحلیل گران، بدنبال رونمایی از نوع انتقام ایران می باشند، اگر رویکرد ایران برخلاف انتظار بود، چه باید کرد!؟ توجه داشته باشیم استراتژی منطقه ای ایران ظرف سه دهه اخیر از الگوی طراحی و بافت تار و پود فرش بهره می گیرد. راهبردی بلند مدت، ریز و دقیق در حد تار و پود، در قالب یک طرح کلی به هم پیوسته و در هم تنیده که یک نقشه و الگو را به تصویر می کشد. براین اساس از جنگ نیابتی تا حمله مستقیم یا اقدامی دیگر که به مخیله کسی خطور نمی کند، در اظهار نظرها به آن به عنوان واکنش ایران اشاره می شود.
سوم‌ شهید قاسم سلیمانی محبوب بود، چرا؟ کاریزمایی که در عمل ظرف سالهای اخیر در سطح ملی و بین المللی از خود ساخت، -گرچه رسانه های ایرانی و غیر ایرانی بعد از فتنه داعش،در بازنمایی این کاریزما در سطح منطقه نقش داشته- برآمده از اسطوره ها و قهرمانان تاریخی ایرانی و دینی تشیع بود که در خود متجسم ساخته بود، انگار همان قهرمانی بود که ایرانیان در طول قرن‌های گذشته لابه‌لای کتاب ها او را جستجو می کردند، در خط و بر خط بودن، مردمی و چون مردم بودن، همانی که از دهه پنجاه تا نود سخنانش با عملکردش یکی بود، درگیر منافع زودگذر و گروهی-محفلی بازیگران عرصه سیاست ایران نبود(همان عزیزانی که از سفره انقلاب سهم برده و می برند)، خود را نخبه و مردم را تابع نمی دید، و…..انگار قهرمانی از شرق در برابر زیاده خواهی های چند قرن اخیر غرب،تصویری مجسم از نیروهای اهورایی و ابرقهرمانان زمینی بوده که در اساطیر و نمونه های تاریخی-دینی خاورمیانه، فقط نمونه های تاریخی داشتند، و شهید بزرگوار نمونه عینی و قابل لمس آنهایی بود که تاریخ به نیکی از آنها یاد می کند.
چهارم ،موجی از خوشحالی در میان مخالفین موجودیت ایران و حیات روزه مره ایرانی که به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی هستند مشاهده می شود، اما خود به نیکی می دانند بستر فکری،تربیتی، استراتژیکی که آن عزیز را پرورش داد زنده و پویا است و اساساً خون شهید کارکردی جز زایش ابرانسان هایی چون شهید نخواهد داشت
پنجم، بی تردید افزایش قدرت منطقه ای ایران، ظرف دو دهه اخیر وابسته به هوش استراتژیک، خوانش رفتارهای سیاسی رقبای منطقه ای و دشمنان ایران، اجتماعی بودن و مقبولیت در میان اهل سنت، شیعیان و اکراد تا اقلیت های مذهبی غیر مسلمان منطقه از سوی سردار سپهبد سلیمانی بود، از آنچه در افغانستان حاصل شد تا شاهکارهای ایشان در عراق، سوریه، لبنان و یمن، باعث گردید مرزهای سرزمینی ایران بعد از قرن ها به مرز های امنیتی تغییریافته و ماهیت رفتاری محور مقاومت الگویی عملیاتی برای مقابله با آمریکا شود، نقش ایشان در مناسبات سیاسیون عراق و لبنان‌ که در قالب مقبولیت و اثرگذاری مستظهر می گردید، غیر قابل انکار بود، موضوعی که در سوریه، یمن و ماجراهای مترتب بر تشکیل دولت جدید افغانستان در دوره بعد از شکست طالبان، نیز قابل استناد به رخدادهای مختلف است.
ششم،پرستیژ و تصویر شخصیتی و هویتی مهمترین آوردگاه پیش روی ایران و آمریکا ارزیابی می شود. رفتار ترامپ در شرایطی بود که میانجیگری های ژاپن، عمان و فرانسه به نقطه تلاقی نزدیک می شد، تلاش‌های آمریکا و متحدانش در قلب واقعیت تنش های اجتماعی و سیاسی ناشی از ضعف و فساد در حکومت عراق بر علیه ایران، تبدیل شرکای ایران در منطقه به دولت های ورشکسته و از هم پاشیده(عراق، سوریه، لبنان و یمن) و تعمیم این الگو در کشورهایی همچون افغانستان و پاکستان با هدف کاهش هر چه بیشتر ضریب امنیتی مرزهای شرقی و غربی ایران، و بهره گیری از بلاهت مستمر برخی دولتمردان ایرانی در مدیریت اقتصادی و عدم تناسب در رفتارهای مدیریتی با بحران های اجتماعی ناشی از تصمیم گیری های غلط اقتصادی و سیاسی که به ضرر مشروعیت نظام بوده، و نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و نیازی که دونالد ترامپ برای رهانیدن خود از دام استیضاح و جلب آرای رأی دهندگان الکترال داشت و پاسخ طرفداران حشد الشعبی به حمله آمریکا به پایگاه این نیروها در قالب تهاجم به سفارت این کشور که تصویری قابل تشابه با نمونه برخورد ایرانیان با سفارت امریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به ذهن متبادر می کند، در برابر موفقیت های نظامی و استراتژیک ایران قرار دهید، خروجی آن خدشه دار شدن هیمنه آمریکا و پرستیژ این کشور را تکمیل می کند و اساساً مخاطره آمریکا در ترور سردار را باید در قالب یک انتهار ارزیابی کرد.
هفتم، ترور ناشی از استیصال است و بی تردید تمام رویاها برای جلوگیری از نزاع نیابتی ایران و آمریکا در منطقه به نفع جنگ رو در روی طرفین به محاق فرو رفت و کینه آمریکایی در خون ایرانی و بسیاری از مردم منطقه که حاج قاسم را نماد مقاومت و شکست تصویر هژمونی آمریکا می دانستند جریان پیدا کرد، جریانی که روندهای حرکتی خاورمیانه را دستخوش تغییرات گسترده ای خواهدکرد، تغییراتی که لزوماً با رویاهای ترامپ همخوانی نخواهد داشت.
هشتم، امیدوارم مردم سرزمین من و خاورمیانه نفرین شده به حضور آمریکا و دولت های مستقر وابسته به حمایت او با کمترین هزینه از شر این دژخیمان خلاصی یافته تا دوران ابرقدرت های اینچنین به پایان رسد.
مجید صیادنورد
دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی

نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.