حادثه جدید در اکباتان محل زندگی بابک خرمدین / کلاغ ها ناپدید شدند
ماجرای ناپدید شدن داستان کلاغ ها در اکباتان بعد از قتل بابک خرمدین به دست پدر و مادرش موضوع عجیبی شد .
عصر کاسپین/ هفته های گذشته در هیاهوی اخبار مختلف بد و بویژه قتل هولناک بابک خرمدین در شهرک اکباتان تهران، خبر دزدیده و پیدا شدن یک مجسمه برنزی در شیراز انگار اصلا به چشم نیامد. به قدری خبر قتل بابک خرمدین، آرزو خرمدین و فرزاد داماد خانواده تلخ بود که همه اتفاقات دیگر را کمرنگ تر کرد.
اگرچه چند روز بعد از سرقت اولین سردیس برنزی شیراز، بقایایش در بازیافتی های آن شهر پیدا شد اما سارقان مجسمه های تهران کماکان مشغول کارند و تا کنون به دست آهنین قانون نیفتاده اند.
علی قصرالدشتی هنرمند مجسمه ساز شیرازی در بیست و سوم اردیبهشت سال جاری (حدود دو هفته پیش) با انتشار تصاویری از سردیس رحیم هودی پیشکسوت تئاتر استان فارس و پایه خالی آن اعلام کرد که این تندیس در محلی که مقابل چشم همگان قرار دارد به سرقت رفته است.
سرقت مجسمه کلاغ ها در اکباتان محل زندگی بابک خرمدین
مجسمه ای از جنس برنز که در نهایت شکسته آن سر از بازیافتی ها در آورد و وعده هایی برای ترمیم آن داده شده است؛ برخلاف آنچه که در چند سال گذشته در سطح شهر تهران هم رخ داد اما در نهایت هم پیگیری ها برای یافتن سارقان مجسمه های برنزی تهران به هیچ نتیجه ای نرسید!
اما به نظر می رسد که این ماجرای سرقت آثار هنری در سطح شهر تهران پایانی ندارد و حتی محدود به آثاری که از موادی گرانقیمت همچون برنز ساخته شده اند نیست بلکه ظاهرا سارقان بسته به نیاز خود و با خیالی راحت از اینکه اراده ای جدی برای برخورد با این خلافشان وجود ندارد، به هر اثری که در دسترسشان باشد تعدی می کنند.
شاید جدیدترین نمونه از این دست سرقت ها که از نظر جغرافیایی با اخبار بد این روزها هم قرابت دارد، به «داستان کلاغها» اثر علی داوری بر می گردد که در یکی از فضاهای سبز شهرک اکباتان نصب شده بود. اثری که از پنج نردبان آهنی و تعدادی ماکت پرنده (کلاغ) تشکیل می شد و حس دل انگیزی برای شهروندانی که پیاده و یا با خودرو از کنار آن می گذشتند ایجاد می کرد. اما این روزها تنها یکی از آن ۵ پلکان در محل نصب به چشم می خورد و از سایر اجزای اثر، به جز نردبانی نصفه نیمه و پایه هایی در خاک مانده چیزی برجای نمانده است.
علی داوری خالق این اثر به خبرگزاری موج گفت: همانطور که می دانید شهرداری تهران هر ساله به مناسبت نوروز، فراخوانی تحت عنوان رویداد «استقبال از بهار» منتشر می کند که شال حجم، نقاشی دیواری یا تخم مرغ های نوروزی و … می شود. اکثر المان هایی که برای نصب در شهر انتخاب می شود، مانند تخم مرغ ها موقت هستند و پس از مدتی آنها را جمع آوری می کنند شاهدیم که تخم مرغ های رنگی در اواخر فروردین یا اردیبهشت از سطح شهر جمع آوری می شوند و مجددا با سندبلاست کردن، سفید می شوند و بعد برای سال بعد در محلی نگهداری می شوند. اما برخی از کارها مانند اثر من که از جنس آهن بود، ماناتر هستند و پس از نصب جمع آوری نمی شوند.
وی افزود: سال ۹۳ فراخوان استقبال از بهار منتشر شده بود که من طرحی با عنوان «داستان کلاغ ها» دادم که متشکل از پنج نردبان شش متری بود که بر روی آنها حدود ۵۰ کلاغ هفتاد سانتی متری از جنس فایبرگلاس نصب می شد. طبق قراردادی که داشتیم من این اثر را بعد از نصب در تاریخ ۲۳ اسفندماه همان سال به زیباسازی شهرداری تهران تحویل دادم.
داوری در پاسخ به اینکه برای استحکام اثرتان چه تمهیداتی اندیشیده بودید، گفت: به دلیل بلند بودن ارتفاع نردبان ها من از لوله های مانیسمان بسیار زخیم استفاده کرده ام تا کسی نتواند آنها را کج کرده و بتاباند و بشکند. ضمن اینکه در ذیل هر کدام از آنها من یک متر مربع زمین را کنده بودم، فوندانسیون و بتن ریخته بودم و با تیرآهن ریشه ای به شکل به علاوه برای آنها درست کرده بودم که پایه نردبان ها را به آنها جوش داده بودم و پس از آنکه خاک بر آنها ریخته بودم چمنی که به طور کاملا سالم از آن قسمت جدا کرده بودم را به جای خودش بازگردانده بودم.
این هنرمند در مورد احساسش از شنیدن خبر به سرقت رفتن اثرش گفت: در این روزها که خبر بریده شدن و سرقت این اثر و یا آثار سایر هنرمندان را شنیده ام بیش از همه دلم برای زحمت بسیاری که برای خلق هر کدام کشیده شده است می سوزد. به خوبی به یاد دارم در زمان نصب این اثر، به دلیل اینکه تردد کامیون ها در طول روز در سطح شهر ممنوع است، من در شبی بارانی قطعات آماده شده این اثر را به محل نصبش که بین فاز یک و دو اکباتان و مقابل آتش نشانی و شهرداری آن منطقه است بردم. کارگری را استخدام کردم که شب تا صبح در آن محل نگهبانی بدهد تا به سرقت نروند. خودم هم با یک موتور سیکلت در زیر باران به آنجا رفته بودم و در برگشت حتی مسیر را اشتباه رفتم تا هنگامی که منزل رسیدم تمام لباسهای من در آن سرمای زمستانی خیس شده بود. البته منظور من از بیان این خاطرات تنها اشاره به بخشی از سختی های زیادی است که هنرمندان برای خلق آثارشان تحمل می کنند و با دیدن چنین برخوردهایی خستگی بر تنشان می ماند.
به نظر شما جذابیت اثر شما برای سارقان چیست اظهار داشت: من نمی دانم که منظور این افراد متخلف چیست و آیا از سر طمع یا فقر به دنبال فروش برنز یا آهن این آثار هستند یا انگیزه دیگری دارند؟ اما چیزی که می دانم این است که به طور مداوم در حال تخریب یا دزدی هستند.
وی افزود: در هرصورت این سوال برایم ایجاد شده است که لوله به آن زخیمی را طی چه فرایندی بریده اند چون امکان شکستنش که فراهم نیست و در عکس ها هم می توان دید که احتمالا با یک دستگاه برش همچون فرز، این نردبانها بریده شده اند پس نیازمند استقرار یک وسیله در نزدیکی آنها و صرف زمان بوده است اما انگار هیچ کس هم نپرسیده که اگر قصد انتقال یا ترمیم این اثر را دارید چرا آن را می بُرید؟
این هنرمند با بیان اینکه از رخ دادن چنین اتفاقات ناشایستی بسیار متاسف است، بیان داشت: اگرچه درست است که من پول کارم را از شهرداری گرفته ام اما برای یک هنرمند، وقتی برای کاری اینقدر زحمت کشیده باشد، آن اثر همانند فرزندش عزیز است. نه تنها من بلکه همه هنرمندان می دانند که به هرحال مردم با دیدن اثرشان، لذت می بردند و شاید روزی یکی از عزیزانشان از مقابل آن اثر رد شود و با افتخار بگوید که این اثر یکی از بستگان من است.
این عضو انجمن مجسمه سازان ایران افزود: بارها دیده ایم که همکاران ما یک اثر انتزاعی می سازند و در سطح شهر نصب می شود اما مردم می روند با اسپری برای آن مو و یا چشم و ابرو می گذارند و اصلا فکر نمی کنند که اولا اگر این اثر به چنین جزئیاتی نیاز داشت که هنرمند برایش می گذاشت و دوم اینکه با این کارشان در حال نابودی اثری هستند که یک هنرمند برای خلق و نصب آن زحمت بسیار کشیده و خون دل خورده است.
این مجسمه ساز در پاسخ به اینکه چه کسی وظیفه پاسداری از این آثار را برعهده دارد و آیا این وظیفه سازمانی همچون شهرداری و یا نیروی انتظامی است و یا اینکه مردم و شهروندان باید به حفاظت از آثار اهتمام داشته باشند گفت: می دانم که شهرداری مسئولیتی برای استقرار یک نگهبان در کنار هر مجسمه یا اثر هنری ندارد. به هر حال نیروی انتظامی شاید امکان شناسایی سارقان را داشته باشد اگر دوربین های شهری در نزدیکی این مجسمه ها فعال باشند. همانطور که آقای قصرالدشتی، دوست مجسمه سازم در شیراز، در اینستاگرام اش نوشته بود که در روز روشن و ملاءعام اثرش به سرقت رفته است چراکه شاید مردم هم تصوری از دیدن یک صحنه سرقت نداشته باشند و وقتی می بینند کسی در کنار مجسمه ای مشغول کاری است و یا حتی آن مجسمه را بر می دارند و می برد، به این فکر کنند که از طرف شهرداری آمده و مشغول کاری ترمیمی یا به هر حال، قانونی است!
وی ادامه داد: حتی مجسمه ای از من که در محوطه خانه هنرمندان نصب است که هر از گاهی به آن سر می زدم و در صورت نیاز، اقدام به صاف کردن مفتول های به کار رفته در آن می کردم، هرگز کسی سوال نمی کرد که مشغول چه کاری هستم. پس نمی توان از مردم هم انتظاری داشت.
علی داوری در پایان سخنانش گفت: این آزار و اذیتی است که در وجود برخی از مردم عامی وجود دارد و ضرر و زیانی است که هر ساله به شهرداری ها تحمیل می شود. امیدوارم که روزی برسد که دیگر در شهر و کشور ما چنین اتفاقاتی رخ ندهد.