کادر سازی کنید آقای نوبخت
عصر کاسپین ، مسعودمجاوری ؛ هنوز هم تابلوی زردرنگ کتابفروشی رعد پشت مسجد قدیمی صفی رشت خودنمایی می کند کتابفروشی که یکی از زنجیره کتابفروشیهای برآمده از فضای انقلابی سال۵۷بود “نهادی فرهنگی”که در نبود گفتمان اجتماعی،وظیفه کادرسازی برای یک نحله سیاسی رابه دوش می کشید وبه تبع آن در اولین انتخابات مجلس پس ازانقلاب(سال۵۸)تبدیل به ستاد مرکزی زعمایش درهنگامه رای گیری شد تا جاییکه از لاهیجان ارسلان انصاری از گرگان محمدی گرگانی از تنکابن حسن یوسفی اشکوری از تهران عزت الله سحابی و از رشت”رضا رمضانی خورشید دوست”را به مجلس فرستاد.این آخری البته پیش از انقلاب چندی پای منبر سید میرعبدالعظیمی در مسجدلاکانی تلمذ می کرد اما با حمایت جنبش مسلمانان مبارز از شهربارانهای نقره ای راهی مجلس سابق سنا شد تا مدافع منافع محرومان وزحمتکشان مسلمان شوداین جوان۲۶ساله(آنروزها)که در دانشگاه همکلاسانی چون ابراهیم اصغرزاده و محمد عطریانفرداشت پس از اتمام دوره وکالتش از جاده” سیاست” به خاکی “اقتصاد “می زندو سراز شهر” تجارت”در می آوردو عطای هرچه سیاست را به لقایش می بخشد.
معمرین این شهر یقینا به یاد دارند که در بحبوحه روزهای پرالتهاب پسین انقلاب بساط بحث و وعظ این و آن به راه بود وملت ،سرگشته و شیدا ازاین همه آزادی یک شبه و حیران قدرت سخنوری جوانان خوش سخن!!
در آنروزها جوانکی لبخند بر لب نشسته بر دوچرخه مدل هرکول ۲۸آرام و باوقار یک پای ثابت مباحث منبر نشینان کتابفروشی رعد بود.پدرش از قرار حجره در بازار داشت و خودش هم آرام وخونسردبیشتر شنونده بود تا گوینده.میگویند تاکسی نمیپرسید ،چیزی نمیگفت تا اینکه دو سالی از برگزاری انتخابات مجلس گذشت وسال پرتلاطم شصت سپری شد وسهم آن جوان لبخند بر لب ازسکوت وانقلابی گری توامان، ریاست دبیرستان شاهپور(شهید بهشتی)بودومدیریت جوانان شوریده سر رشت.
“محمدباقرنوبخت”نخستین تجربه مدیریتی اش را با فرزندان این شهر از سر گذراندشاید او دریافته بود که راه فتح قله قدرت از جاده”فرهنگ”می گذردمگر نه اینکه بسیاری از رجال سیاسی این ملک دل در گرو فرهنگ داشتند؟
بخت یار نوبخت بود که ریاست آموزش و پرورش کرمانشاه به او رسید وزندگی زیر بمباران در روزهای جنگ نابرابربا صدام را به تجاربش افزود.عمرانقلاب به یک دهه نرسید که نوبخت پاجای پای رضا رمضانی گذاشت و ستاد مرکزی انتخاباتی اش را برای مجلس سوم درست روبروی کتابفروشی رعد انتخاب کردهمانجا که بعدها وپس از پیروزی دفتر مرکزی اش هم شد تا با یاد آوری آموزه های صدر انقلاب تکرار کند که نطفه انقلاب اسلامی نه در خرداد۴۲بلکه در مدارس علوی ورفاه؛توسط کادرهای سبز(مسلمان)انقلابی بسته شد.اینان شورشیانی آرمانخواه بودندکه جامعه را به “وضعیت انقلابی”رساندند و انقلاب “نوارکاست”را به نه توی رستاهای دوردست این سرزمین بردند.
توصیف چهار دوره حضور نوبخت درمجلس بماند برای مجالی دیگرو رفتنش به دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم به سیاهه هوشمندیهای این دیپلمات شیک پوش رشتی باید افزوداو که درهنگامه کارزار مجلس ششم میتوانست با اندکی گردش به چپ از خاصان جریان پیروز شود ترجیح داداهل”اصول”باشد زیرا نیک می دانست که”سنگ سر جایش سنگین”است.باروی کار آمدن معجزه هزاره سوم محمد باقر نوبخت به محاق نرفت بلکه در موسسه بازرگانی نیاوران حجره نشین شدتا هم بیشتر بیاموزد وهم به اعتبارسبقه فرهنگی استادی پیشه کندوهشت سال طلایی ازاو یک ژنرال تمام عیار مدعی ساخت که در هماوردی با خبرنگاران پایتخت در جایگاه “متکلم وحده” بنشیند.چه او پیش از این هم فرمان به تشکیل حزب اعتدال و توسعه داده بود تا “نهاد سازی”کنداگرچه نیک می دانست که به اعتبار تجارب تلخ تاریخی گذشته نمی توان ازین نهاد نوپا انتظار خروج کادرهای فکری و اجرایی قوی داشت وهنوز هم به اعتبار مناسبات محفلی و هیاتی است که خوب و بد بسیاری از نیروها تعیین می شود به این معنا سهم گیلان از تمام بضاعت نیروسازی محمد باقر نوبخت شد ریاست سازمان برنامه وبودجه استان.اگرچه محمد علی نجفی هم از دوستانش بودومی گفتند که در تعیین سایر مدیران استانی هم نقش دارد اما”عقل”می گوید که رییس سازمان برنامه وبودجه کشور فرصت سر خاراندن نداردچه رسد به اینکه برای تعیین فرماندارشفت ویا بخشدارلشت نشا چانی زنی کند.
بگذریم…..
جناب آقای محمد باقر نوبخت،مخاطبم شماییدو دوستان اصلاح طلب؛کسر شان ساحت اندیشه می دانم اگر دعوی نعمتی -حیدری کنم وسطح یک مطالبه اجتماعی رابه عقده های نژادی فرو بکاهم.خوب می دانم که مخاطبم چه کسانی هستند و چه توانمندیهایی دارند و به درستی آگاهم که نمامان و دلالان در پی چه هستند….
اما چه باک؟می گویم آنچه حق می پندارم را باداباد…
درنبود احزاب و اصناف قوی اتفاقا تنها”نهاد”فراگیر موجود “دولت”است که به هر دلیلی دولتمندانش می توانند در فرآیندآزمون وخطای اجتماعی آبدیده شوند ومدعی سیاستمداری.
حال اگر به ۱۳نماینده مردم گیلان درمجلس بنگرید می بینید که هیچکدامشان به اعتبار حزب یا صنف پشتیبان وکیل نشده اند بلکه به اعتبار دولتمندی و حضور دریکی از ارکان حکومتی ودیدن آموزشهای بسیار در حین کار ، آماده به کار وکالت شدند با درست وغلطش کاری ندارم واقعیت موجودچیزی غیر ازاین نیست.
آقای دکتر؛شمابهتر از من میدانید که در سرزمین ما نجوای درگوشی دولتمردان بسیار بیشتر ازارائه ادله وبرهان درمیان اغیار کارگشاست پس از شما میخواهم هر آنچه ازصناعت سیاست ورزی دراین سی وچند سال آموخته اید بکار بگیرید تابرای چهار سال بعد یک وزیر کارکشته تحویل دولت وملت دهید.می دانم دوستان اصلاح طلب با علم کردن این یکی درپی زمین زدن آن یکی هستندتا جوان خوش سیمای جوگندمی را از گرمای تفتیده جنوب بر تخت گاه دارالاماره(استانداری)گیلان بنشانندحالا چرا بماند .من اماازآن همه درایت و هوشمندی شما،متجب سکوت این لحظات تان هستم .
میخواهم به مددصراحت لهجه ام-که گهگاه آزاردهنده اما صادقانه است-بگویم که علی رغم انتقاداتی که به”عملکرد شما”دارم ریاست بر جمهور ملت ایران را درناصیه شما می بینم وبراین باورم که برای کابینه تان باید وزیر کارکشته و آبدیده تربیت کنیدپس چه فرصتی مغتنم تر ازاین لحظه؟؟؟آقای نوبخت شما که دیرزمانی همنشین زوار حج بودید قطعا می دانید جایی که آب هست تیمم جایز نیست رییس سازمان برنامه وبودجه گیلان از هر کسی برای استانداری این استان اولی تر است نه بخاطر رشتی بودنش(که آن هم دلیل ثانویه است)بلکه بخاطر اشرافش برزیروبم این استان بدلیل تجربه ستادی بالا ،عملکرد قابل قبول ومدیریت بر شاهرگ کلیدی استان(برنامه وبودجه)وایضاسبقه علمی وفرهتگی.
من نمیدانم دیگر دنبال چه می گردید؟؟؟ این دیار منتظر آبروگذاشتن وکت کندن شماست. کمترین حق مرد گیلان از رای به شیخ حقوقدان توجه به خواست برحق شان است، به دوروبرتان بنگرید؟مرد تفتیده جنوب نیامده جامعه این استان را دو قطبی کرده پس چه نشسته اید که حالا باید کاری کنید کارستان.شما به وزیر کشور دسترسی دارید نه ما شماپس از صادق طباطبایی خوش پوش ترین وخوش سخن ترین سخنگوی دولت درسالهای پس از انقلاب هستید نه ما.
پس روزه سکوت بشکنید و مردم گیلان را از نجوای با وزیر کشور محروم نکنید نگذارید این “امید”حداقلی ما هم ناامید شود.