اتصال ریلی گیلان – مازندران، دور یا نزدیک؟
گسترش زیرساختها با نیازسنجی دقیق و تکیه بر برنامهریزی صحیح، گامی موثر در بهرهمند شدن از ظرفیتهای موجود محسوب میشود.
عصر کاسپین/ «سید محمد حسینیپور» استاندارمازندران اخیرا در جلسهی کارگروه تسهیل توسعهی صادرات این استان با محوریت رفع موانع صادرات و تقویت پروژههای اجرایی بندر امیرآباد، با بیان این که نقشهی فنی برای اتصال راه آهن مازندران به گیلان در دستور کار قرار گیرد، اظهار داشت: «این اتصال ریلی به گیلان و سپس قزوین، میتواند گشایشهای خوبی را برای تبادلات ریلی جهت جابجایی بار و مسافر در پی داشته باشد.» و اما اکنون طرح این موضوع نگاهها را متوجه پیآمدهای اتصال ریلی گیلان و مازندران و تاثیر آن بر اقتصاد و توسعه ساخته است.
چرا اتصال ریلی گیلان و مازندران؟
گسترش زیرساختهای ارتباطی از اهمیتی انکارناپذیر در مسیر توسعهی کشور برخوردارند. بنابراین اتصال خط آهن مازندران به گیلان نیز فواید خاص خویش را به دنبال خواهد داشت. «مجید صیادنورد» کارشناس مناطق آزاد دراین باره به مرور میگوید: واقعیت این است که در ۳ سال اخیر بسیاری از تغییر و تحولات ریلی و کریدوری ایران در ارتباط با کشورهای حاشیهی دریای خزر معطوف به گیلان بوده و مازندران کمتر مورد توجه قرا گرفته است. از این رو دور از ذهن نیست که اهمیت اتصال ریلی گیلان و مازندران پررنگ شود. لازم به ذکر است که این اتصال ریلی در چند وجهی کردن ارتباطات حائز اهمیت است. میدانیم که راه آهن یکی از مهمترین زیرساختها و نمادهای کشورهای توسعه یافته محسوب میشود. راهآهن در کشورهای برخوردار از شاخصهای توسعهیافتگی که مهمترین رکنش اقتصاد و صنعت است، نقشی بی بدیل دارد، چرا که برآیند فعالیت راهآهن، چند مقوله است که هیچ وقت راه زمینی و مسیر هواپیمایی قادر به تامین آن نیست.
وی یادآور میشود: از سویی هزینهی تمام شدهی ترانزیت کالا در مسیر ریلی کمتر است واز سوی دیگر افزایش حجم انتقال، ایمن بودن این مسیر و کم بودن احتمال وارد آمدن آسیب به محموله و به تبع آن کاهش هزینههای بیمهای از دیگر مزایای این مسیر است. همچنین باید گفت استانداردهای بین المللی راهآهن در جهان از قدمت بیشتری برخوردار است و رژیمسازی حقوقی بینالمللی آن در مناسبات داخلی مقبولتر است.
حلقهای برای تجاریسازی تولیدات صنعتی
صیادنورد با بیان این که مدل آمایش سرزمینی ما مدل درستی نیست، میگوید: بر خلاف همهی کشورها که نقاط توسعه یافته نزدیک به دریاهستند، نقاط ساحلی ما این گونه نیست. البته باید توجه داشته باشیم که منظور از توسعه تنها توسعهیافتگی اقتصادی نیست بلکه توسعهی انسانی و اجتماعی و تراکم جمعیتی را نیز در نظر داریم. به هر روی مسلم است که مناطق ساحلی ایران به نسبت فلات داخلی کشور، از زیرساختها و امکانات کمتری برخوردار است. بنابراین اگر اتصال ریلی گیلان و مازندران محقق شود، یک حلقهی ارتباطی بین استانهای مازندران، گیلان، قزوین، البرز و تهران تشکیل میشود. گفتنی است که در این حلقه اگر گیلان و مازندران را ساحل در نظر بگیریم، تهران، البرز، قزوین و حتی سمنان و اراک را می توانیم پسکرانه بدانیم؛ در واقع این اتصال سبب میشود که دو استان گیلان و مازندران به قطب تجاریسازی تولیدات صنعتی ایران کمک کنند.
ارتباط گیلان و مازندران با کشورهای اوراسیا
گیلان و مازندران در چند قرن گذشته ثابت کردهاند که از توانمندی خوبی در ارتباط با کشورهای اوراسیا برخوردارند. صیادنورد با بیان این موضوع یادآور شد: چند استان نزدیک به هم میتوانند قطعات تشکیل دهندهی یک پازل برای تولید یک یا چند محصول باشند و به همهی مراحل از تولید تا بازاریابی و صادرات بپردازند. حال اگر گیلان و مازندران نیز بتوانند به چنین مشارکتی با هم برسند، در رویکرد اقتصادی گیلان نسبت به اوراسیا بسیار مفید است و بطور واضح میتواند زمین بازی ایران را در خاورمیانه تغییر دهد. چرا که هم زیر ساخت ریلی موجود است و هم این دو استان دارای تجربه و فرهنگ ارتباط با اوراسیا هستند. همچنین باید توجه داشت که مقبولیت نسبت به تولیدات ایرانی در کشورهای اوراسیا منفی نیست؛ در حالیکه وضعیت در جنوب ایران چنین نیست و بسیاری از اعراب نسبت به محصولات ایرانی، نگاه چندان مثبتی ندارند.
مناطق ساحلی ایران به نسبت فلات داخلی کشور، از زیرساختها و امکانات کمتری برخوردار است. بنابراین اگر اتصال ریلی گیلان و مازندران محقق شود، یک حلقهی ارتباطی بین استانهای مازندران، گیلان، قزوین، البرز و تهران تشکیل میشود.
این کارشناس همچنین دربخشی از سخنانش میگوید: با توجه به کریدور چین- قزاقستان و کریدور شمال – جنوب، اتصال ریلی گیلان و مازندران میتواند در شرایط ارتباطی کشورهای چین، روسیه و هند و صادرات کالا به این سه کشوربسیار تاثیرگذار باشد.
چشماندازی نو
صیادنورد اظهار میدارد: «تامین نیازهای داخلی» در حوزهی صنعت هدفی است که بیشتر بر آن متمرکز هستیم در حالی که اگر به صادرات فکر نکنیم نمیتوانیم در تولید برای رفع نیازهای داخلی موفق باشیم. چرا که موفقیت وقتی حاصل میشود که ما چشماندازی وسیعتر داشته باشیم. واقعیت این است که یکی از ابتداییترین وجوه جهانی شدن یک کشور، جهانی شدن تولید و مراودات تجاری آن است. بنابراین تولید کنندههای ایرانی در عرصهی رقابت با تولیدکنندههای خارجی قرار دارند و اتصال ریلی گیلان و مازندران با در نظر گرفتن رویکرد تجاریسازی میتواند تکمیل کنندهی زیرساختهای ارتباطی این دو استان با قزوین و البرز و تهران همراه با بهرهمندی از مسیرهای هوایی و دریایی باشد. در واقع بدین ترتیب بستر مناسبی برای تجاریسازی، صادرات و بازاریابی محصولات تولیدی در استانهای همجوار گیلان و مازندران ایجاد میشود. همین امر سبب میشود تا این نگاه که در کشور وجود دارد و گیلان و مازندران را تنها محلی برای گذران تعطیلات میدانند، تغییر کند.
اتصالی دور یا نزدیک
شواهد همواره حاکی از آن بوده که انجام پروژههای زیر ساختیِ بزرگ در ایران همواره به درازا کشیده است. صیادنورد در خصوص معضلاتی که میتواند بر مسیر اتصال راه آهن گیلان و مازندران باشد، میگوید: ایجاد خط ریلی نوار ساحلی دریای خزر، یکی از مباحثی بود که در دولت احمدی نژاد روی آن مانور داده شد و البته همان زمان نیز این ادعا به گوش میرسید که در اسناد توسعهی کشور چنین موضوعی وجود دارد اما واقعیت این است که دستِ کم من تا به حال شواهدی بر این امر نیافتهام. از سوی دیگر صحبتهای استاندار مازندران حاکی از این است که تا کنون امکان سنجی فنی این طرح هم صورت نگرفته است. در واقع پس از گذشت قعالیت سه دولت اخیر حتی بررسیهای فنی انجام نشده است.
وی با بیان این که کهنگی خط آهن مازندران میتواند، یکی از معضلات موجود در مسیر سرعت و حجم انتقال کالا بر بستر ریل در قالب پازل تبیین شده میان استانهای همجوار سه استان ساحلی دریای کاسپین مطرح باشد، یادآور میشود: مشکلاتی نظیر نزدیکی کوه به ساحل در چابکسر نیز از جمله معضلاتی است که اجرای چنین طرحی را دشوار میسازد اما غیر ممکن نیست و توان مهندسی برای احداث آن در سطح کشور وجود دارد.
صیادنورد در پایان تاکید میکند: جدی بودن اجرای این طرح وقتی قابل پذیرش است که برنامهریزی و زمانبندی دقیق اجرای آن از سوی استاندار مازندران اعلام شود.
/مرور