یادداشت ؛ سارا شاد؛ وقتی مرگ ترند می‌شود؛ چرا مردم صفحه قربانیان را بعد از مرگشان فالو می‌کنند؟

عصرکاسپین/ با وقوع فجایعی مانند قتل‌های خانوادگی، زن‌کشی یا مرگ‌های مشکوک یا ناشی از خشونت اجتماعی، یکی از نخستین واکنش‌های کاربران  در اینستاگرام، سرازیر شدن به صفحه شخصی قربانی است. صفحاتی که تا پیش از آن چند صد یا چند هزار دنبال‌کننده داشتند، ناگهان در عرض چند ساعت ده‌ها هزار فالوئر جذب می‌کنند. این پدیده صرفاً کنجکاوی یا همدردی لحظه‌ای نیست، بلکه نشانه‌ای از چند لایه پیچیده روانی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه امروز ایران است.

میل به لمس زندگی فردی که دیگر نیست

یکی از انگیزه‌های قوی برای دنبال کردن صفحه یک قربانی، «بازسازی» شخصیت اوست. کاربران با بررسی پست‌ها، استوری‌های آرشیو شده، کامنت‌ها و تصاویر سعی می‌کنند تصویری انسانی، ملموس و واقعی از کسی که حالا فقط یک «خبر» است، بسازند. دیدن آخرین پست‌ها، کپشن‌هایش، یا حتی چهره‌اش در عکس‌ها، راهی‌ست برای درک عمق تراژدی. مرگ، به‌ویژه زمانی که ناگهانی، خشونت‌بار یا ناعادلانه باشد، افراد را به مرور خاطرات شخصی و عمومی فرد سوق می‌دهد؛ حتی اگر آن فرد را نشناسند.

همدلی دیجیتال؛ سوگواری در عصر پلتفرم‌ها

در فضای سنتی، سوگواری حضوری بود؛ اما حالا، کاربران با فالو کردن، گذاشتن کامنت «روحت شاد»، یا انتشار استوری از پست‌های فرد درگذشته، سوگ خود را به نمایش می‌گذارند. این شکل از سوگواری، هرچند سطحی به‌نظر برسد، در واقع بخشی از نیاز جمعی برای همدردی و کاهش اضطراب وجودی است: ما با دیدن مرگ دیگری، از مرگ خود نمی‌هراسیم؛ چون در آن لحظه با جماعتی در همدردی شریک شده‌ایم.

پدیده ترند شدن مرگ

در کنار لایه‌های انسانی‌تر، باید به جنبه‌ی فرهنگی-رسانه‌ای این رفتار نیز توجه کرد. مرگ، به‌ویژه اگر در قالب قتل یا فاجعه‌ای دردناک باشد، به ترند تبدیل می‌شود. بسیاری از کاربران از فالو کردن صفحات چنین قربانیانی برای دسترسی به «محتوای داغ» استفاده می‌کنند: دیدن مصاحبه‌ها، خواندن پیام‌های قدیمی، یا دنبال کردن واکنش خانواده و آشنایان. در مواردی، حتی کامنت‌های افراد به صحنه‌ای برای درگیری، توهین یا بحث‌های اخلاقی بدل می‌شود؛ گویی مرگ نیز در چرخه مصرف سریع محتوای دیجیتال، به کالایی پربازدید تبدیل شده است.

شبکه‌های اجتماعی، آینه‌ی بحران‌های اجتماعی

پلتفرم‌هایی مثل اینستاگرام در ایران صرفاً رسانه‌های ارتباطی نیستند؛ بلکه به فضای عمومی و دادخواهی اجتماعی تبدیل شده‌اند. قتل‌ها، خشونت‌ها، و فجایع اجتماعی، در رسانه رسمی ممکن است با سانسور یا سکوت مواجه شوند؛ اما در اینستاگرام، کاربران با روایتگری جمعی، سعی می‌کنند خلأ سکوت رسانه‌ای را پر کنند. بازنشر پست‌های قربانی، فالو کردن صفحه‌اش و تبدیل آن به «نماد»، تلاشی‌ست برای جلوگیری از فراموشی.

مرز باریک بین همدردی و نمایش

در نهایت، نمی‌توان انکار کرد که در میان این موج سوگواری و فالو، بخشی نیز به‌دنبال خودنمایی یا همراهی سطحی هستند.. گذاشتن کامنت‌های احساسی، استوری کردن عکس قربانی، یا حتی نوشتن پست‌های بلند بدون آگاهی از واقعیت ماجرا، گاهی بیشتر از آن‌که همدردی باشد، بازنمایی خود در موقعیتی «اخلاقی» یا «احساساتی» است. مرز بین همدردی واقعی و «نمایش همدردی» در شبکه‌های اجتماعی، بسیار باریک است.

رفتار کاربران در مواجهه با مرگ در اینستاگرام، ترکیبی از روان‌شناسی جمعی، خلأهای رسانه‌ای، نیاز به همدلی، و گاه هیجان‌زدگی دیجیتال است. فالو کردن صفحه قربانی پس از مرگ، هم سوگواری است و هم جستجوی معنا؛ هم دادخواهی است . آنچه اهمیت دارد، تبدیل این واکنش‌ها از یک موج گذرا، به مسیری برای تغییر اجتماعی و بازاندیشی در مفهوم عدالت، خشونت و همدلی است.

خبرهای تازه
نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.