عصرکاسپین/احمد توکلی، فعال سیاسی اصولگرا و نماینده سابق مجلس، جایگاه حزب را برای اداره کشور بسیار مهم میداند و از حزب توده و حزب جمهوری اسلامی به عنوان مصادیق مهم فعالیت حزبی در ایران نام می برد. احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با مردم سالاری از کموکاستیهای احزاب برای پیشبرد منافع کشور سخن گفت.
نظر شما در مورد جایگاه حزب در پیشبرد اهداف سیاسی جامعه چیست؟
مشخصا در یک نظام مردمسالار، عموم تصمیمات با رجوع به آراء مردم اخذ میشود. از طرفی اگر آرای اتخاذ شده به صورت منسجم، تاثیرگذاری نداشته باشند، کارآیی سیستم کاهش مییابد. به عنوان مثال در مورد انتخابات مجلس اگر شاهد تحزب باشیم، از آن جهت که عمر حزب بیشتر از افراد و اشخاص است و سابقهی اجرایی معین و مشخصی دارد، تاثیر ملموستری از خود بر جای خواهد گذاشت. به واسطه همین سابقهی اجرایی احزاب، مردم میتوانند شناخت مناسبی از نامزدهای انتخاباتی داشته باشند و دست به انتخاب مناسب بزنند. اما اگر به جای حزب، فردی خودش را نامزد انتخابات مجلس کند، چونکه افراد به اندازه احزاب سابقه ندارند، لذا در خصوص اهداف و شعارهای آنها، امکان فریب مردم وجود دارد.
وقتی انتخابات حزبی باشد، وعدهی مطرح شده، میتواند وعدهای کارشناسی شده و صحیح ارزیابی گردد. اگر وعدهی سطحی و محلی (و نه ملی) طرح بشود، مشخصا مردم به آن حزب رای نمیدهند. بنابراین احزاب مجبورند وعدهی ملی بدهند. وقتی وعده ملی داده شد، حزبی که در مجلس اکثریت دارد، مجبور است به آن وعده عمل کند. ولی در خصوص کاندیدای فردی این ویژگی صادق نیست. یک فرد نمیتواند ادعا کند که با انتخاب شدن، نرخ بیکاری را کاهش میدهد. اما یک حزب میتواند چنین وعدهای را مطرح و بعد از انتخاب شدن، بدان عمل کند.
اگر حزب بر سر کار باشد، برخی ناکارآمدیهای مخرب فعلی کم خواهد شد. اما وقتی افراد به جای احزاب حضور داشته باشند، ضمن وعدههایی میتوانند به وعده خود عمل نکنند؛ وعدههایی را ممکن است بر زبان آورند که از انجامش عاجز باشند. مجلس در چنین شرایطی، ناکارآمد میشود. این حداقل تاثیر حزب در نوع اداره یک کشور است.
با توجه به تعبیری که از جایگاه و خصوصیات حزب داشتید، به نظر شما در جمهوری اسلامی، تا چه حد شاهد فعالیت حزب به معنای واقعی بودهایم؟
به معنای واقعی در ایران صرفا شاهد فعالیت دو حزب بودهایم. یکی حزب توده (قبل از انقلاب) و دیگری حزب جمهوری اسلامی. حزب توده دارای تمام ارکان یک حزب بود. این حزب دارای شبکه بود و آموزشهای لازم را مهیا میکرد. فعالیتهای این حزب واقعا موثر بود. حزب جمهوری اسلامی نیز همین خصوصیات را داشت؛ یعنی دارای حوزه مشخص، کانون معین، مدرس، مانیفست، استراتژی و … بود. این حزب یک حزب واقعی بود. به همین خاطر موفق عمل میکرد. هنوز هم بخشی ازنیروهای موفق، عضو همین حزب جمهوری اسلامی بودند.
با این اوصاف نظر کلی شما درباره فعالیتهای احزاب اصلاحطلب و اصولگرا در کشور چیست؟
ببینید؛ در ایران احزاب موفق نبودند؛ لذا برای جبران مجبور شدند دست به “جریانسازی” بزنند. در همین راستا سیاسیون برای پوشش اهداف مد نظر، از همفکران و هممسلکان خود بهره گرفتند. بدینصورت شاهد جریاناتی سیاسی از قبیل جریان سیاسی “اصلاحطلب” و جریان سیاسی “اصولگرا” شدیم.
یعنی فعالیتهای اصلاحطلبی و اصولگرایی را نباید به عنوان فعالیتهای حزبی تلقی کرد؟
چیزی مشابه همین محتوا. البته کم و بیش شاهد جریانسازی از سوی این طیفها (اصلاحطلبی و اصولگرایی) هستیم. آنها دور هم جمع میشوند و در قبال مسالهای دست به جریانسازی میزنند. هر چند که جریانات نامبرده در صحنه سیاست ضعیف شدهاند. حقیقتا در جریانهای سیاسی، وفاداری به جریانات ادامهدار نبود. در حال حاضر در عالم سیاست ایران، تقسیمبندی افراد به انقلابی و غیر انقلابی بیشتر جواب میدهد. همین نگاه هم در عرصه سیاسی و انتخاباتی، عملیاتی میشود.
به نظر شما در بدنه جریانهای سیاسی شاهد نوعی تفرقه نیستیم؟
بله. اصولگراها دچار تفرقه شدهاند و اصلاحطلبها هم همین اوضاع را دارند. تعلقات به جریانات سیاسی ضعیف شده است. از همینرو شاهد افتراق و چند دستگی در هر دو جریان سیاسی هستیم.
از دلایل افتراق در جریانات سیاسی صحبت کردید. به نظر شما ریشه اساسی این اختلافات چیست؟
میتوان مسایل ملی و نوع نگاه به دین و همچنین اقتصاد ملی را از مهمترین عوامل تفرقه میان جریانات سیاسی کشور به حساب آورد. افراد در یک جریان سیاسی، چونکه تاویلات متفاوتی از اقتصاد، دین و سایر مسائل مربوط به کشور دارند، در نهایت دست به مخالفت با همفکران خود میزنند. از این رو شاهد چند دستگی و چند صدایی در یک جریان واحد سیاسی هستیم. این وضعیت در حال حاضر مربوط به هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا است.