عصرکاسپین / حسین رضاپور ؛ تحولات سیاسی و اقتصادی روی داده میان ایران و کشورهای ۵+۱ به ویژه آمریکا این روزها اصلی ترین موضوع تحولات منطقه ای است .
تحولاتی که هر تصمیم و اتفاق حول این موضوع بر کل خاورمیانه و منافع بخش اعظمی از کشورهای جهان اثر گذار خواهد بود و به همین دلیل بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای در تلاشند که با کمترین آسیب بیشترین بهره از این تحولات را نصیب خود یا هم پیمانان خود نمایند.
قطار تحولاتی که پس از خروج آمریکا از توافق برجام سرعتش بیشتر و مسیرش نامتوازن تر شده است. قطاری که با حضور آبه شینزو نخست وزیر ژاپن، در ایستگاه تهران توقفی کوتاه داشت.
آبه شینزو در تهران به عنوان حامل پیام از سوی ایالات متحده می باشد که این روزها تحولات منطقه متاثر از این حضور یک روزه است.
انتخاب ژاپن به عنوان میانجی پس از ناکامی سایر آبروداران منطقه ای و حتی نماینده ای از اروپا ، خود محل توجه است .
بررسی سیاست های اقتصادی پساجنگ موید این نگاه است که سیاست مداران ایرانی همیشه در آرزوی ساختن ژاپنی اسلامی یا اقتصادی به مثابه آلمان بوده اند .
مرحوم هاشمی رفسنجانی که دو دوره بر مسند ریاستجمهوری ایران تکیه زد، در این دوران سیاستهایی را در پیش گرفت که از سوی حامیانش معروف به «ژاپن اسلامی» شد.
انتخاب آلمان و سفر وزیرخارجه این کشور پیش از آبه را نیز باید از همین منظر نگریست.
آمریکا نظام اسلامی ، مردم ایران و حتی جامعه جهانی را کاملاً هوشمندانه وارد یک جنگ روانی حساب شده نموده است که همه طیف های هیات حاکمه آمریکا نیز در این جنگ روانی نقش داشته و تعارضی نیز با آن ندارند.
جنگی در دو سطح ، یک سطح ملی که عبارت است از مقبولیت زدایی، با القای ناکارآمدی انقلاب اسلامی و سطح دوم ، مشروعیت زدایی بین المللی است که به دنبال معرفی ایران به عنوان کشوری گستاخ ، حامی تروریسم و بی ثبات کننده نظم و آرامش جهان و به تعبیر دیگر محور شرارت درمیان افکار عمومی جهان و دولت ها می باشد. تا بتواند از این رهگذر به اقدامات خصمانه و مداخله جویانه خود در ایران مشروعیت لازم را بدهد.
نگاه به عملکرد هیات حاکمه آمریکا و متحدان داخلی و خارجی آن و آنچه ترامپ از ابتدای درگیری های همه جانبه روانی خود بر آن تاکید داشته است موید این مطلب است که امریکا به دنبال تفهیم این نکته به مردم ایران است که ضعیف شدن ایران از لحاظ اقتصادی،تورم افسارگسیخته و نبود عدالت اجتماعی در ایران نتیجه ی اتخاذ سیاست های غلط اقتصادی ، اصرار بر افزایش توان نظامی و مداخلات غیرضروری منطقه ای می باشد و این مشکلات جملگی محصول ناکارآمدی نظام اسلامیِ حاصل از انقلاب سال ۵۷ بوده است .
که انتخاب دو کشور پیشرفته اقتصادی به ویژه ژاپن به عنوان میانجی مذاکرات در همین راستا و در ادامه سیاست تحریم و تحقیر اقتصادی ایران می باشد.
نگاهی ساده به تاریخ کشور ژاپن، این موضوع را کمی روشن تر می کند.
ژاپن چهارمین کشور صادرکننده در جهان (۷۶۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰) و ششمین کشور بزرگ واردکننده است (۶۳۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰) و برخلاف باور عمومی که ژاپن را فاقد نیروی نظامی می دانند، این کشور پنجمین بودجه دفاعی جهان را دارد (۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱).
در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود و در جنگ جهانی دوم با متفقین میجنگید. پایان جنگ جهانی دوم برای ژاپن بسیار تلخ بود، آنها پس از جنگی دراز مدت در اقیانوس آرام، سرانجام پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، بدون قید و شرط تسلیم شدند! برآیند این جنگ خانمانسوز برای ژاپن به اندازهای وحشتناک بود که بسیاری از تحلیلگران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند. ژاپن پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا و همچنین دومین قدرت صنعتی جهان بدل شد. این کشور همچنین از بزرگترین همپیمانان و شرکای تجاری آمریکا در قاره آسیا است.
امریکا با انتخاب ژاپن کلِ پیام خود را صادر کرده است.
ژاپن، کشوری که نخست وزیرش به اندازه کل عمر گذشته از ابتدای انقلاب اسلامی! هیچ گونه سفری به ایران نداشته است و به ناگاه بعد از چهل سال به عنوان یک میانجی که معنای صحیح تر آن “نماد عاقبتِ دوستی امریکایی” است برای سفر به ایران انتخاب میشود.
پوست کنده تر اگر بگوییم انتخاب ژاپن از سوی آمریکا برای تحقیر انقلاب اسلامی بود. نمادی که قرار است عقب ماندگی های اقتصادی ما را به رخ بکشد و عوام را وارد یک مقایسه ی غلط نماید . نمادی که آمده است تا در این جنگ روانی به مردم ما بفهماند که این همان ژاپنی است که پس از جنگی دراز مدت،پس از بمباران اتمی،بدون قید و شرط تسلیم شد و پس از اشغال توسط آمریکا،به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا وهمچنین از بزرگترین همپیمانان و شرکای تجاری آمریکا
در قاره آسیا تبدیل شده است . یعنی بدانید ایالات متحده پیروز است و راه حل در تسلیم شدن است . این هم نمونه حیّ و حاضر آن کشور ژاپن که غایت سیاست مداران شما در اقتصاد است !
مرور برنامه فشرده آقای پیک، نمایانگر این مطلب است که آبه شینزو به مثابه یک بازیگر مطیع خط به خط سناریوی ابلاغی را اجرا نموده است و هیچ برنامه دیگری برای سفر خود تعریف ننموده است .
آبه حتی در بخشی از صحبت هایش نیز به این موضوع اشاره می کند، بدان جا که راه پیشرفت ایران را از مسیر مذاکره با امریکا یا به تعبیر دقیق تر کنار گذاشتن گزینه مقاومت می داند.
و قطعا هستند کسان زیادی از هر طبقه ای که علی رغم همه بدیهیات و نشانه های آشکار، مغلوب این این سناریو و جنگ روانی شده و با آن همراه خواهند شد ، مدعیانی که مستمرا جنایات و زورگوییهای دولت های امریکا را میبیند و پی در پی آنها را یا انکار میکند و یا توجیه و سفید نمایی.
این سوی میدان جنگ اما ماجرا به گونه ای دیگر رقم می خورد.رهبر مقاومت آن چنان با سخنانی هوشمندانه ، منطقی و از روی اقتدار و عزت و ناشی از ایمان قوی به فضل الهی و خدایی که بزرگتر از همه ی کدخداهای حقیر و پوشالی است ، همه محاسبات این نمایش و
جنگ روانی را برهم می زند و پیام عزتمندی و اقتدار انقلابی را به جهانِ خسته از زورگویی و سلطه ی امریکا مخابره می کند . تا جایی که حتی نخست وزیر ژاپن معترفانه بیان می کند که آمریکاییها همواره میخواهند طرز فکر و عقاید خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند.
حالا دیگر عباراتی نظیر «ترامپ شایسته تبادل پیام نیست»، «تجربه تلخ مذاکرات قبلی با آمریکا در چارجوب برجام به هیچ وجه تکرار نخواهد شد» ، «کدام عاقلی با کشوری که زیر تمام توافقها زده مذاکره میکند؟» ، «مذاکرات صادقانه از جانب شخصی همچون ترامپ، صادر نمیشود» و یا «هیچ ملت آزادهای، مذاکره زیر فشار را قبول نخواهد کرد» . در رسانههای بینالمللی جای گمانهزنیها درباره جزئیات پیام ترامپ را گرفته است.
سخنانی منطقی که حتی با یک سرچ ساده اینترنی راجع به رفتار امریکا و ترامپ برای هر انسان آزاده ای پذیرفتنی است .
به عبارت دیگر،پیامآور ترامپ ، پیام بر عزت ایران و انقلاب اسلامی شد .
ایران به شکلی هوشمندانه و با مهندسی معکوس پیام خود را به گوش جهانیان رساند ، که این رخداد بدون شک نوعی پیروزی برای ایران در حوزه جنگ روانی به شمار میآید.
رهبری در خلال مذاکرات حتی به نماد دوستی و وادادگی مقابل امریکا که تا کنون طعم استقلال حقیقی و آزادگی را از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون نچشیده و از نگاهی دقیق تر همچنان مستعمره آمریکا است و مذاکره با آمریکا را مسیر پیشرفت ایران می داند، تصریح می کنند که ما پیشرفت کرده ایم و قطعا بیشتر نیز پیشرفت خواهیم کرد اما بدون مذاکره با امریکا .
حلاوت این پیروزی می بایست با تقویت عقبه اجتماعی و ایجاد هم دلی و همگرایی ملی و دلبستگی هر چه بیشتر مردم به کارآمدی انقلاب اسلامی با ترمیم کاستی های اقتصادی و جبران عقب ماندگی اجتماعی و برخورد موثر و جدی با ویژه خواران اقتصادی و به تبع آن گسترده کردن سفره مردم ادمه یابد. کارگزاران انقلاب اسلامی در هر سطحی چه انتصابی و چه انتخابی باید از فرصت های پیش رو با حل چالش های فرهنگی و اجتماعی به تقویت مقبولیت مردمی انقلاب اسلامی کمک نمایند .
همان گونه که رهبر انقلاب درسخنان سالگرد انقلاب بیان فرمودند . امروز مسئلهی اصلی و نقد، مسئلهی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همهی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد. در مسئلهی اقتصاد، مسائل اصلیای وجود دارد، عناوین مهمّی وجود دارد که من چند موردش رامیگویم: یکی مسئلهی رونق تولید است، یکی مسئلهی ارزش پول ملّی است، یکی مسئلهی بهبود فضای کسب و کار است، یکی مسئلهی جدا کردن اقتصاد کشور از فروش نفت خام است -بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببُریم؛ این یکی از مسائل اصلیِ ما است- تبدیل دخالت دولت در اقتصاد به هدایت دولت و نظارت دولت هم جزو مسائل اصلی است، بریدن دست مفسدان اقتصادی یعنی اختلاسگر، تروریست اقتصادی، قاچاقچی بیرحم که دست اینها را از اقتصاد [باید برید]. ببینید، اینها مسائل اصلیِ اقتصاد کشور است. مسئولین کشور، عمدتاً قوّهی مجریّه و در کنارش قوّهی مقنّنه و در بعضی از مسائل قوّهی قضائیّه باید متّفقاً روی این مسائل کار کنند، این مسائل را حل کنند؛ اینها مسائل اصلی است. روی این متمرکز بشویم، به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم، حاشیهسازی نکنیم. همبستگی ملّی بسیار مهم است، کنار گذاشتن دعواهای سیاسی و جناحی بسیار مهم است.
سطح بین المللی
همان گونه که
پیشتر آمد دشمن در سطحی دیگر نیز دست به تخریب و جنگ
رسانه ای و روانی علیه مشروعیت انقلاب اسلامی و نظام اسلامی زده است . تحرکات مشکوک منطقه ای که تازه ترین آن ها ماجرای انفجار کشتی های تجاری در بندر فجیره ، انفجار در نزدیکی سفارت امریکا در عراق و اخیرا انفجار کشتی های باری که همزمان با انجام مذاکرات آبه شینزو با مقامات جمهوری اسلامی در دریای عمان رخ داد.
هر چند که هر کارشناس سیاسی منصفی که اوضاع منطقه را رصد نماید ، نمی تواند دخالت ایران را در این رخداد ها بپذیرد. به نظر میرسد برخی از طرفهای منطقهای به ویژه سعودی و اسرائیل به دنبال تشدید تنشها در منطقه هستند چرا که نفع آنها در این است. این دست انفجار ها عملاً هیچ گونه دست آورد بازدارندگی برای ایران ندارد و قطعاً هیچ گاه ایران در چنین موقعیت حساسی دست به اقدامات این چنینی نخواهد زد.
موضوعی که تقریبا تمام تحلیل گران به آن اذعان دارند ، اما امریکا و متحدان صهیونیستی و عربی آن به دنبال تغییر این تحلیل ها و همراهی افکار عمومی و نخبگان خاورمیانه مبنی بر دخالت ایران در این گونه حوادث هستند و بدون شک در آینده نزدیک نیز شاهد اتفاقاتی از این دست خواهیم بود.
اما می بایست دستگاه دیپلماسی ،اطلاعاتی و به ویژه رسانه ای جمهوری اسلامی از قافله عقب نمانده و نسبت به روشن نمودن افکار عمومی جهان اقدام نماید . هیات حاکمه آمریکا به دنبال القای این مطلب به افکار عمومی جهان است که ما خواهان مذاکره بوده ایم آن هم بدون پیش شرط اما ایران همچنان در منطقه به شرارت و خرابکاری ادامه می دهد .
سابقه آمریکا بیانگر این است که همیشه با دروغ رسانه ای و اقناع افکار عمومی مردم جهان و اجماع جهانی به اقدامات خصمانه خود مشروعیت داده و منطقه را ملتهب نموده است .
نباید در جنگ رسانه ای از امریکا شکست بخوریم.
ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻳﻚ ﺟﻨﮓ ﻋﻈﻴﻢ ﻭ ﻳﻚ ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺰﺭگ ﺑﺮﭘﺎ ﺍﺳــﺖ: « ﺟﻨﮓ ﺗﻮپ ﻭ ﺗﻔﻨﮓ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﺟﻨﮓ ﺍﺭﺍﺩﻩﻫﺎ ﻋﺰﻡﻫﺎ، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮﻫﺎ ﺍﺳﺖ»