عصرکاسپین/مهر سال ۹۷ دختری ۲۸ ساله در یک همایش شرکت کرد و با مردی ۴۰ ساله به نام امیرعلی آشنا شد.
امیرعلی در جلسه نخست همایش با آرزو طرح دوستی ریخت و ادعا کرد در گذشته یک شرکت در شهر خودشان داشته که پس از ورشکستگی به تهران آمده و یک شرکت جدید راه اندازی کرده است.
مرد جوان که خود را یک آدم پولدار و موفق به آرزو معرفی کرده بود، پس از اعتماد سازی، از دختر جوان که دلباخته مرد شیک پوش شده بود، خواستگاری کرد.
آرزو وقتی پیشنهاد ازدواج را شنید، شوکه شد و در حالی که ۱۲ سال اختلاف سنی با امیرعلی داشت، به خاطر این که دلباخته او شده بود، پذیرفت با او ازدواج کند.
روز خواستگاری
آرزو وقتی ماجرای خواستگار را در خانه شان مطرح کرد، پدرش به عنوان نخستین فرد با این ازدواج مخالفت کرد، اما دختر جوان اصرار به ازدواج کرد و پدرش پذیرفت تا ابتدا مراسم خواستگاری برگزار شود و پس از تحقیقات جواب نهایی را به مرد شیک پوش بدهند.
روز خواستگاری فرا رسید و امیرعلی به تنهایی به خانه دختر جوان رفت. پدر آرزو از این که مرد جوان به تنهایی برای خواستگاری آمده ناراحت شد و به این رفتار اعتراض کرد که امیرعلی با چرب زبانی گفت قصد داشته ابتدا خانواده آرزو او را ملاقات کنند و با شرایط زندگی اش بیشتر آشنا شوند تا در صورت رضایت، خانوادهاش به تهران بیایند.
اعتراض خواستگار سمج
چند ماه از ماجرای خواستگاری گذشت و در این مدت پدر آرزو مخالف این وصلت بود، اما دختر و پسر جوان با هم در ارتباط بودند و آرزو هر روز به مرد رویاهایش بیشتر وابسته میشد و جالب این که مرد شیک پوش گاهی اوقات از دختر جوان پول قرض میگرفت.
پدر آرزو وقتی دید دخترش قصد ندارد به این ارتباط و دوستی پایان دهد، تصمیم گرفت تحقیقاتش را در خصوص خانواده و شغل خواستگار دخترش آغاز کند.
پدر نگران شروع به کاوشگری کرد و خیلی زود به سرنخهایی رسید که راز زندگی دروغین خواستگار سمج فاش شد و یک روز در خصوص این افشاگری با دختر جوانش صحبت کرد و از او خواست تا دیگر جواب تلفن امیرعلی را ندهد. آرزو وقتی شنید خواستگارش یک مرد فریبکار است، خواسته پدرش را پذیرفت و دیگر جواب مرد رویاهایش را نداد.
روز جمعه ۳ خرداد ماه امیرعلی با پدر آرزو تماس گرفت و به این که دختر مورد علاقهاش جواب او را نمیدهد، اعتراض کرد که پدر دختر گفت، شما صلاحیت ازدواج با دخترم را نداری و من از او خواسته ام که دیگر جواب تو را ندهد. همین باعث شد تا امیرعلی بخواهد با پدر آرزو یک قرار ملاقات برای شفاف سازی بگذارد.
درگیری مرگبار
روز شنبه ۴ خرداد، پدر آرزو و امیرعلی همدیگر را ملاقات کردند. پدر عصبانی در همان ابتدا گفت که اطلاع دارد او دو بار ازدواج کرده و صاحب فرزند است و همسران امیر علی نیز مهریه و نفقه شان را به اجرا گذاشته اند و او برای فرار از دست آن دو به تهران سفر کرده است.
قتل خواستگار ۲ زنه توسط پدرِ دختر
امیرعلی وقتی شنید پدر آرزو داستان زندگی اش را متوجه شده است، پرخاش کرد. ابتدا بین آنها درگیری لفظی صورت گرفت و بعد درگیری فیزیکی رخ داد که پدر عصبانی با مشت یک ضربه محکم به سمت گیجگاه امیرعلی زد و مرد جوان روی زمین افتاد.
مرد جوان دیگر نفس نمیکشید و پدر آرزو او را سوار بر خودرو به پارک فدک رساند و آن جا بار دیگر او را تکان داد تا شاید زنده باشد، اما کار از کار گذشته و امیرعلی با همان یک ضربه تسلیم مرگ شده بود.
سفر به خرم آباد
مصطفی ۵۵ ساله وقتی دید مرد جوان به قتل رسیده، جسدش را در صندوق عقب خودروی لیفان خودش گذاشت و به سمت خرم آباد رفت و شب وقتی به لرستان رسید جسد را در بیابانهای اطراف فرودگاه خرم آباد رها کرد و چهار روز در لرستان ماند.
پدر آرزو پس از چهار روز به تهران بازگشت و راز قتل خواستگار سمج را پنهان نگه داشت و دربارهاش با کسی صحبت نکرد.
خانوادهای نگران
خانواده امیرعلی چند روزی بود که پیگیر سرنوشت فرزندشان بودند و هرچه به موبایل او زنگ میزدند، جوابی نمیگرفتند. به همین دلیل با حضور در تهران از پلیس برای پیدا شدن فرزندشان در خواست کمک کردند.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت و مشخصات امیرعلی در فهرست افراد گم شده ثبت شد تا این که پس از مدتی ماموران پلیس خرم آباد از پیدا شدن جسد مرد جوانی مطلع شدند.
مشخصات جسد مرد جوان با مشخصات جوان گمشده در تهران شباهت زیادی داشت. خانواده امیرعلی با دیدن تصویر جسد جوان پیدا شده در خرم آباد تاکید داشتند که او فرزندشان است.
دستگیری قاتل خونسرد
همین کافی بود تا با جنایی شدن این پرونده، تیمی از ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران برای افشاگری و دستگیری عامل این جنایت پنهان آغاز شود.
کارآگاهان در گام نخست کاوشگریها پی بردند که امیرعلی در خرمآباد با کسی در ارتباط نبوده و فرضیه قتل در تهران و انتقال جسد به لرستان پررنگ شد.
تیم جنایی در ادامه با توجه به ارتباط امیرعلی با آرزو به سراغ خانواده وی رفتند و در تحقیقات پلیسی به پدر آرزو که رفتار مرموزی داشت، مشکوک شدند تا این که صبح روز پنج شنبه ۳۱ مرداد امسال مصطفی به عنوان تنها مظنون این پرونده معمایی دستگیر شد.
مصطفی در ابتدا سعی داشت خود را بی گناه معرفی کند و این در حالی که بود که مدارک پلیسی او را به عنوان تنها قاتل این پرونده معرفی میکرد.
سکوت مصطفی ادامه داشت تا این که وی صبح دیروز در شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران سکوتش را شکست و به قتل خواستگار سمج اعتراف کرد.
پدر آرزو در اعترافاتش گفت: وقتی شنیدم که امیرعلی مردی دروغگو و فریبکار است، از دخترم خواستم که از او فاصله بگیرد، اما خواستگار دست بردار نبود تا این که فهمیدم او دو بار ازدواج کرده و حتی صاحب فرزند است و همسرانش مهریه و نفقه را به اجرا گذاشته اند.
وی افزود: دخترم وقتی متوجه ماجرا شد، دیگر به تلفنهای امیرعلی پاسخ نداد و خواستگار دخترم با من تماس گرفت و خواست تا همدیگر را ملاقات کنیم.
مصطفی ادامه داد: من قصد کشتن او را نداشتم، اما در این دیدار با امیرعلی درگیر شدم و تنها یک مشت به سرش زدم که او روی زمین افتاد. هرچه صدایش کردم جوابی نشنیدم و وقتی متوجه مرگ او شدم، برای رهایی از اتهام قتل به خرم آباد رفتم و جسد را در بیابانهای اطراف فرودگاه خرم آباد رها کردم.
بنا بر این گزارش، مصطفی واحدی بازپرس شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران با توجه به اعترافات عامل این جنایت دستور داد تا متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گیرد.