فرهاد خراسانی
همه ما تقریباً در تمامی ساعات روز به نوعی با جلوههایی از مسائل حقوقی سروکار داریم و هیچ موضوعی از زندگی اجتماعی ما از تولد تا مرگ از جنبه یا جنبههای حقوقی خالی نیست.
وقتی وام میگیریم یا قرض میدهیم یا زمین، خانه یا خودرویی میخریم یا میفروشیم در همه حالات در فضایی هستیم که “حق” و “حقوق”، “مسئولیت” و “تکلیف” در آن موج میزند. وقتی از آب و برق و گاز استفاده میکنیم بر مبنای قراردادی که با وزارت نیرو داریم موظف به پرداخت بهای آن هستیم. وقتی از تاکسی استفاده میکنیم رابطه ما با راننده تاکسی اجاره متصدی حمل و نقل است. چنانچه باشگاه با مربی یا بازیکن قرارداد منعقد مینماید مربی و بازیکن موظف هستند در تمرینات و مسابقات شرکت کنند و تحت لوای مقررات و ضوابط کارفرما (باشگاه) قرار گیرند و از سویی، باشگاه نیز موظف و تکلیف دارد دستمزد آنان را پرداخت کند.
موارد پیشگفته به این دلیل ذکر گردید که بدانیم ارزش و اهمیت مسائل حقوقی در زندگی عامه و روزمره ما چه جایگاه و اهمیتی دارد.
تعمیم مسائل حقوقی به بحث ورزش فوتبال و گستردگی و جذابیت بی حد و حصر این رشته ورزشی این فرصت را فراهم کرد تا با این بهانه به شکل خاصی آنرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
اینگونه باید عنوان نمود که مسائل حقوقی از نان شب هم برای فوتبال ایران واجبتر است و از سویی، بدون اغراق باید گفت: چه بخواهیم و چه نخواهیم فوتبال ایران سالهای زیادی از مسائل حقوقی فاصله دارد و عقب است. بنابراین، توجه و اهمیت به مسائل حقوقی بیش از توجه به مربی و بازیکن باید مدنظر قرار گیرد هر چند که ذات ورزش فوتبال ظاهرا به مربی و بازیکن وابسته است.
موضوع قرارداد ویلتموس با فدراسیون فوتبال ایران، قرارداد بازیکنان خارجی بی کیفیت لیگ برتر فوتبال ایران، قراردادهای ابتدایی و فاقد مبنای حقوقی باشگاههای فوتبال با مربیان و بازیکنان وطنی و شیوه های غلط باشگاهداری، از نمونه های بارز و عینی و یکی از چالشهای بزرگ حقوقی فوتبال ایران است که میتوان اجمالا” از آنان نام برد.
زمانی یک تیم فوتبال میتواند موفق باشد که باشگاهی با ساختار منسجم و تشکیلاتی ساختارمند پشت آن وجود داشته باشد.
در فوتبال ایران، مدیریت در باشگاها الگوی معین و مشخصی ندارد و هر باشگاهی بنا با سلایق متفاوت و بعضا” غلط مدیریت میشود.
یکی از سمیترین چالشهای بزرگ فوتبال ایران حضور افرادی تحت عنوان مالک (سرمایه گذار) است که بدون هیچ تجربه، سابقه و شناختی، به یکباره سر از فوتبال در می آورند و پس از سپری شدن مدتی از عمر حضورشان در فوتبال ناگهان متوجه میشوند چه کلاه گشادی سرشان رفته است و وقتی به درد و دلشان گوش میدهی، میگویند چون هیچ تخصصی در این زمینه نداشتیم اشتباه کردیم وارد فوتبال شدیم، فریب خوردیم و به ما سراب نشان دادند.
مالکی که مدعی است ۵ تا ۱۰ میلیارد تومان طی نیم فصل هزینه کرده است اما نمیداند وظایف مدیرعامل و دیگر اعضای هیات مدیره چیست و از مدیرعامل میخواهد که به هیات مدیره و باشگاه برنامه بدهد اینجاست که عمق فاجعه مشخص میشود زیرا چنین شخصی دیگر صلاحیت ندارد در مورد مسائل فنی و تخصصی اظهار نظر یا در تصمیم گیریهای کلان که در حرفه او نیست مداخله و تصمیم گیری و یا تصمیم سازی نماید. چنین افرادی در فوتبال ایران، اصطلاحا” لقمه چرب دلالان هستند.
اصطلاحات هیات مدیره و مدیر عامل ملهم و برگرفته از قوانین و مقررات قانون تجارت “مبحث شرکتها” میباشد و بر همین مبنا، مدیریت کلان و همچنین حق نظارت بر آن مجموعه با هیات مدیره است، و از سوی دیگر مدیریت عملی و اجرایی با مدیرعامل می باشد. به بیانی دیگر برنامه ریزی، تصمیمات، سیاستها و اهداف کلی مجموعه با هیات مدیره است و مدیر عامل مجری مصوبات هیات مدیره میباشد. اما متاسفانه این تعریف در فوتبال ایران گاها برعکس استعمال میشود که یکی از معایب بزرگ فوتبال ایران در حوزه باشگاهداری است.مستنبط از قوانین و مقررات فدراسیون فوتبال ایران، باشگاه بدین شکل تعریف شده است: باشگاه، به مجموعهای گفته میشود که از اداره کل ورزش و جوانان پروانه فعالیت دریافت و در اداره ثبت شرکتها ثبت گردیده باشد. بنا بر این تعریف، چنانچه گاها” میشنویم که، رسانهها و سایتهای مرتبط به باشگاه، نام مجموعه خود را باشگاه می نامند که یک مصطلح غلط است و باشگاه به معنای دقیق و قانونی نمیباشد و اصولاً باید نام “تیم” بر آنها نهاد نه “باشگاه”!! مگر اینکه باشگاه ثبت رسمی شده باشد.
زمانیکه از چارت باشگاه صحبت میکنیم باید بدانیم، تا زمانیکه باشگاه ثبت نگردید و اعضای هیأت مدیره، مدیرعامل و سایر، تعیین و به اداره ثبت شرکتها معرفی نگردیدند عملا” استعمال کلمه چارت باشگاه در جای مناسب و قانونی خود حسب مقررات فدراسیون فوتبال و قوانین ثبت شرکتها، قرار نگرفته و سالبه به انتفاء موضوع است.
“در فوتبال ایران چندین شیوه مدیریتی حاکم است”
شیوه اول، اداره “تیم” با مالک و مدیر اجرایی است که گاهاً عوض بکار بردن مدیر اجرایی از اصطلاح مدیرعامل استفاده میکنند که این عنوان صحیح نیست. در این شیوه باشگاه در اداره ثبت شرکتها ثبت نشده است.
شیوه دوم، اداره باشگاه با هیات مدیره و مدیرعامل است و مالک در چارت سازمانی باشگاه قرار نمیگیرد زیرا جایگاهی برای او تعریف و تعیین نشده است اما میتواند عضو هیات مدیره باشد اما به تنهایی در تصمیمات و امورات باشگاه دخیل نیست. در این شیوه باشگاه در اداره ثبت شرکتها ثبت شده است. این شیوه، موافق، مطابق و متمایل به نظر و خواست فدراسیون فوتبال است.
شیوه سوم، اداره تیم ظاهرا” با اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل است اما همچنان شخص مالک حرف اول و آخر را میزند و سخن او فصل الخطاب است و سایر اعضاء صرفاً عنوان هیات مدیره و مدیرعامل را یدک میکشند. در این شیوه ممکن است باشگاه در اداره ثبت شرکتها ثبت شده یا نشده باشد.
با تدقیق در فرآیند و شیوه باشگاهداری در فوتبال ایران، درمییابیم که اینگونه افراد با صرف هزینه های چند میلیاردی، متاسفانه از بدیهیترین مسائل حوزه فعالیت خود ناآگاه می باشند که هم به خودشان ضرر میرسانند و هم به فوتبال و به جای بکار گیری متخصصین امر در حوزههای مختلف فوتبال، از افراد دلال، سودجو و فرصت طلبی که هیچ سابقه ای در فوتبال ندارند استفاده می برند و این دلالان همواره منتظرالوقت از ناآگاهی مالک هستند تا سریعا با مهره چینی و جابجایی مربی و بازیکن چیزی عایدشان شود.
سرمایه گذار سردرگم و بی تجربه از این حجم از حواشی بوجود آمده بدلیل نتایج ضعیف تیم که حاصل اشتباهات مدیریتی خود اوست، کار را به جایی خواهد رساند که طرفداران با شعار “حیا کن رها کن” پیش از موعد او را بدرقه نمایند تا وی مجبور شود عطای کار را خیلی زود به لقایش بسپارد و تاوان اشتباهات خود را اینگونه پس دهد.
تجربه و تاریخ سالهای ماضی گویای این نکته مهم است، افرادی که بدون شناخت، بررسی و تجربه به یکباره بعنوان مالک وارد فوتبال میشوند، خوراک آماده دلالان همیشه حاضر و چسبیده به فوتبال می باشند.
فرهاد خراسانی