گزارشی از سفر رویایی خبرنگاران گیلان با قطار به مشهد مقدس

0 20

یادداشت؛ کریم خورسندی مژدهی

عصر کاسپین/ همه چیز خیلی ناگهانی، بی مقدمه و بدون هیچ گونه ذهنیت قبلی شکل گرفت و درخواست خبرنگاران در نشست خبری دکتر نوبخت ( رییس وقت سازمان برنامه و بودجه دولت روحانی) که در ساختمان برنامه و بودجه گیلان به مناسبت روز خبرنگار (مرداد ماه سال ۱۳۹۸) منعقد شده بود، مورد موافقت قرار گرفت و قرار شد به میمنت و برکت افتتاح راه آهن گیلان، خبرنگاران گیلانی به وسیله قطار از ایستگاه راه آهن رشت به زیارت حضرت امام رضا (ع) در مشهد مقدس رهسپار شوند. در آن جلسه موضوع سفر به مشهد مقدس بسیار مهیج و جلوه گری زیبایی داشت و نگارنده که در آن زمان مدیرعاملی خانه مطبوعات و رسانه های گیلان را بر عهده داشتم به عنوان متولی امور رسانه های استان مسئول این سفر معرفی شدم و در واقع بی آنکه بدانم با پذیرش این مسئولیت پا در میدان مین گذاشتم؛ البته پس از پایان آن جلسه فکر می کردم این وعده هم مثل بسیاری از وعده هایی که مسئولان می دهند به فراموشی سپرده می شود و از سفر با قطار به مشهد و… خبری نخواهد بود! هر چند که در پس آن جلسه و روزهای بعد از آن بسیاری از همکاران رسانه ای و خبرنگاران استان مشتاقانه و رویاگونه خود را در کوپه های در حال حرکت قطار رشت به مشهد مقدس می دیدند اما من همچنان به گمان خام خود بودم که این سفر شدنی نیست؛

چرا که در آستانه ماه محرم و سوگواری آقا امام حسین (ع) قرار داشتیم و تابستانی که ماه شهریورش هم به نیمه های خود نزدیک می شد و… همه اینها به یک طرف و سیل تقاضاها، تلفن ها و پیامک های فراوان همکاران رسانه ای به یک طرف؛ همه می خواستند به این سفر رویایی و زیارتی بیایند؛ انگار همه می دانستند که این سفر قطعی و شدنی است، به جز من که با کوله باری از گرفتاری ها و مشغله های کار روزنامه نگاری در خلوت غار تاریک خود گم شده بودم تا اینکه به یک باره آقای محمدی (رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه گیلان) تماس گرفت و گفت فلانی هزینه سفر زیارتی خبرنگاران به مشهد مقدس از سوی دکتر نوبخت آماده است و برای کارهای قانونی و تمهید مقدمات به سازمان بیایید.

در پوست خود هم نمی گنجیدم، نزدیک بود بال در بیاورم و پرواز کنم؛ اصلا مگر می شود؟ مگر ممکن است قول مسئولی به این سرعت به واقعیت بپیوندد و… اما موضوع جدی بود و ماجرای سفر خبرنگاران با قطار به مشهد مقدس داشت آرام آرام به واقعیت تبدیل می شد ولی با کدام تجربه، با کدام توانایی و با چه راندمان تیمی و سیستماتیکی باید این خیل عظیم متقاضیان سفر به مشهد را به این تور مذهبی و گردشگری بزرگ و چند روزه اعزام می کردیم و… خیلی زود جلسات ویژه ای را با استانداری گیلان، سازمان برنامه و بودجه گیلان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، هیات مدیره خانه مطبوعات و رسانه های استان و دفتر دکتر نوبخت در گیلان برگزار کردیم و جمع بندی ها منتج به نتیجه شد و کارها روی ریل قرار گرفت و خیلی زود ماجرا جدی جدی شد.

اصلا وقت نداشتیم و قرار شده بود از فرصت تعطیلی تاسوعا و عاشورا و پنج شنبه بین التعطیلی و جمعه بیشترین بهره را ببریم تا هم سفر زیارتی خاطره انگیزی در ایام سوگواری امام حسین (ع) انجام دهیم و هم اینکه اصحاب رسانه پس از آن بتوانند بی وقفه پس از بازگشت به فعالیت های رسانه ای و کارهای خبری خود برسند که همین طور هم شد و انگار در کار خیر حاجت هیچ استخاره ای نیست و کارها و برنامه ریزی ها برای تهیه بلیت، اسکان و… بوسیله یک دفتر مسافرتی و گردشکری به سرعت انجام شد و همکاران ما هم در خانه مطبوعات و هم در روزنامه خودم به یاری و مدد شتافتند و کار ثبت نام از خبرنگاران آغاز شد؛ البته شاید اغراق باشد ولی باور کنید که همه خبرنگاران و همه جامعه خبری استان دوست داشتند در این سفر زیارتی و رویاگونه همراه باشند. بسیاری ها هم خیلی زود کفش و کلاه کردند و ساک خود را بستند و مهیای سفر شدند؛ آن ها منتظر روز موعود بودند تا فارغ البال به این سفر زیارتی مشرف شوند؛ خیلی ها که تاکنون موفق به زیارت آقا امام رضا (ع) نشده بودند و این اولین سفر آنها به پابوس حضرت امام رضا (ع) بود از مسببین این حرکت زیبا تشکر می کردند، درود می فرستادند و دعا می کردند و… البته کار به همین جا ختم نشد و چون قرار بود طبق توافق های انجام شده حدود ۴۰۰ نفر از خبرنگاران، اعضای خانه مطبوعات و جامعه خبری استان را در این سفر با خود همراه کنم اما به دلیل ازدیاد تقاضاها مجبور شدیم با موافقت دکتر نوبخت و راه آهن کشور واگن های قطار را زیاد کنیم و با اختصاص دو واگن دیگر تعداد افراد به ۴۴۰ نفر افزایش یافتند. براین اساس مجداد با شرکت گردشگری هماهنگ کردیم تا برای افراد جدید هم بلیت قطار، هتل و پذیرایی را مهیا کنند تا از این غافله سالار بزرگ زیارتی استان کسی جا نماند؛

هر چند که بسیاری متاسفانه جا ماندند و به هر دلیلی یا غفلت خود یا کم کاری حقیر امکان حضور در این سفر برایشان میسر نگردید. به هر صورت از آنجایی که در هر کاری نواقصی بوجود می آید در این رویداد بزرگ هم نواقصی شکل گرفت اما به هر حال کارها به سرعت انجام شد و با تلاش فراوان همه عوامل و دست اندرکاران این سفر معنوی، روز عزیمت فرا رسید و خیل عظیم روزنامه نگاران عاشق زیارت امام رضا (ع) با ساک ها، چمدان ها، کوله ها و کیف های خود به ایستگاه راه آهن رشت رسیدند؛ قطار آبی رنگ و واگن های به هم چسبیده اش در ایستگاه راه آهن رشت از خبرنگاران استان هم بی تاب تر بودند و کوپه های قطار در انتظار بودند تا افراد خاصی را در خود جای دهند که کارشان پرداختن به رویدادها، ماجراها و… بود، وارد ماجرای جدیدی شوند. همه در ایستگاه در حال خوش و بش و احوالپرسی بودند و خوشحال از این دورهمی بزرگ و سفری که شاید تکرارش دیگر میسر نمی شد یکدیگر را در آغوش می گرفتند؛ اما همین هم نعمتی برای جامعه رسانه ای استان بود که در کنار هم و در این برهه از زمان به زیارت امام رضا (ع) می شتافتند؛ اصلا کسی پای ماندن نداشت و دل توی دلش نبود، همه می خواستند هر چه سریعتر بلیت خود را تحویل بگیرند و خیلی زود سوار قطار شوند.

اما هجوم و سیل خروشان بیش از ۴۰۰ خبرنگار برای دریافت بلیت کار را برای ما دشوار کرده و زمان هم به سرعت در حال سپری شدن بود؛ پس باید چاره ای اندیشه می شد و تدبیری ص رت می گرفت و البته همینطور هم شد؛ چرا که با هماهنگی مسئولان راه آهن، راننده قطار و متولیان سفر قرار شد افراد بلیت گرفته و نگرفته همه سوار قطار شوند؛ چون این قطار فقط برای خبرنگاران اختصاص داشت و در طول مسیر و زمان حرکت می شد هماهنگی های لازم را انجام داد.

بالاخره هم همینطور شد و سفر ۵ روزه ما در ساعت ۱۸/۴۵ دقیقه روز سه شنبه ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۸ از رشت به سمت مشهد مقدس آغاز شد و با سوت قطار رشت – مشهد به زیارت حضرت امام رضا (ع) رهسپار شدیم؛ اما این تازه اول راه بود و آغاز مشکلات و دردسرهای ناخواسته ای که ایجاد شده بود؛ اشکال از آنجایی بوجود آمد که افراد بلیت گرفته و بلیت نگرفته در کوپه های خود نبودند و هرکسی به دنبال حل این معضل بود و این یعنی دردسرها تازه آغاز شده بود و باید کاری می کردیم! هر چند که قطار به راه افتاده بود و واگن ها و کوپه های مملو از مسافر در حالت نشسته و ایستاده در راهروها و در تمام طول قطار که هر کدام به دنبال رفع مشکل جای خود بودند و… در این بین بسیاری مدارا می کردند و با از خود گذشتگی همراهی داشتند ولی برخی ها به هیچ وجه کوتاه نمی آمدند تا متصدیان قطار مشکلات را رفع کنند! البته همه دنبال من بودن و من هم به اجبار به دنبال همه و حل مشکلات آنها! اما مگر یک تنه می شد نظرات همه را برآورده کرد و افراد را سامان داد؟!

به اتفاق راننده قطار و همکارانش تصمیم گرفتیم از اول قطار به کوپه ها و واگن ها برویم و مشکلات را حل کنیم؛ به همه گفتیم افراد بلیت گرفته و نگرفته هر جا هستند همانجا بنشینند تا آنها را سامان دهیم؛ ساعت و قطار هر دو و به سرعت در حال حرکت بودند و من هم با ساک بلیت ها و لیست افراد، به اتفاق برخی همکارانم و متصدیان قطار در راهروهای قطارهای در حال حرکت برای رفع مشکلات، نشستن و جا دادن خبرنگاران در تلاش بودیم و جالب اینکه از یک جایی و به دلیل رفتار شاید نامناسب برخی ها راننده قطار دیگر اظهار خستگی کرد و گفت: آقا این شما و این هم قطار! من دیگر نمی توانم همکاران شما را راضی کنم؛ خودتان مشکلات همکاران تان را رفع کنید و… او رفت به کوپه خودش تا استراحت کند! با رفتن رئیس، کاپیتان و یا همان راننده قطار ابتدا فکر کردم پروژه سفر ما شکست خورده و باید با مقامات بالاتر مشکل را حل کنم ولی به نیمه های شب رسیده بودیم و راه بازگشتی وجود نداشت و به جز خدا کسی هم نمی توانست کمک حال ما شود؛ بر این اساس عزمم را جزم کردم و با توسل به امام رضا (ع) از او یاری جستم تا از پس مشکلات برآیم. خوشبختانه چند تن از همکاران رسانه ای که از ابتدای کار برای حل مشکلات کنارم بودند، پا پس نگذاشتند و اعلام آمادگی کردند که تا صبح فردا هم که شده به امور و مشکلات همه رسیدگی و آنها را حل و فصل خواهیم کرد و خوشبختانه همینطور هم شد و آن شب تا صبح ما از ابتدا تا انتهای قطار را بیش از ۳۰ تا ۴۰ بار تردد کردیم و هر طور بود به همه سامان دادیم و… دیگر هوا رو به روشنی می رفت و خوشید آرام آرام نورش را در سپیده دم نمایان می کرد و من و چند تن از بچه ها که با من بودند دیگر نمی توانستیم روی پاهای خود بایستیم و در حالی که خستگی و کم خوابی دیگر امان مان را بریده بود، فقط موفق شدیم یک جایی را گیر بیاوریم و چند ساعتی را که تا مشهد مقدس مانده بود کمی استراحت کنیم؛ اما نور خورشید و صدای تلق تلق چرخ های آهنی قطار که روی ریل و دست اندازها به صدا در می آمد اجازه استراحت نمی داد و البته باید خود را مهیای رسیدن به ایستگاه قطار در مشهد و جابجا کردن خبرنگاران به هتل ها می کردیم؛ به همین جهت برخواستم و آبی به صورتم زدم و با تجدید قوا مهیای نقل و انتقال همکاران رسانه ای به هتل شدم و از آنجایی که از قبل برای این بخش هماهنگی لازم را کرده بودم (آژانس مسافرتی که مقدمات سفر را هماهنگ کرده بود تعداد زیادی اتوبوس مهیا نموده و آنها منتظر رسیدن ما بودند) خوشبختانه در این بخش همه چیز به خوبی و خوشی پیش رفت و طبق برنامه و بلیت هایی که تا صبح بین همه پخش کرده بودیم هرکس طبق آدرس هتل مدنظر سوار اتوبوس می شد و رهسپار مکان مورد نظر می گردید. البته در مجموع همه هتل ها در نزدیکی حرم امام رضا (ع) بوده و از این بابت همه راضی بودند و هر چند برای برخی ها ایرادات جزیی در سکنی گزینی هتل ایجاد شده بود ولی خوشبختانه با تعامل و تدابیری همه را اسکان دادیم و بخش اول سفر با رسیدن به مشهد مقدس و اسکان دادن پایان یافت. در ادامه سفر خبرنگاران گیلانی به مشهد مقدس و از همان روز اول، زیارت مرقد مطهر امام هشتم اولویت همه برنامه ها بود و همکاران رسانه ای از مسیرها و خیابان های مختلف خود را به حرم می‌رساندند و ضمن طواف حرم مطهر امام رضا (ع) در اقامه نماز، تلاوت قرآن و ادعیه ها شرکت کرده و در ادامه با گشت و گذار در محوطه بزرگ حرم رضوی از نقاط دیدنی و جالب توجه آن دیدن می‌کردند. ضمن اینکه حضور در بازارهای بزرگ اطراف حرم و خرید سوغاتی های مختلف از دیگر مواردی بود که تقریبا همه اصحاب رسانه به آن می پرداختند و این اعمال در طول سه روز حضور خبرنگاران گیلانی در این سفر معنوی هر روز تکرار می شد تا اینکه موعد بازگشت فرا رسید و ساعت ۴ عصر روز جمعه ۲۲ شهریور ماه ۱۳۹۸ همه همکاران رسانه ای که به این سفر مشرف شده بودند با اینکه نمی خواستند از این زیارتی و رویایی دل بکنند ولی چاره ای نبود و باید برمی گشتیم و این غم فراغ را با خود به شهرمان حمل می کردیم. خوشبختانه در برنامه برگشت اوضاع نسبت به مسیر رفت کمی بهتر شد و همکاران طبق بلیت هایشان به واگن ها و کوپه های خود هدایت و مستقر می شدند؛ هرچند که باز هم برخی ها به مشکلاتی بر خوردند و مثل برنامه آمدن به مشهد باید آنها را سامان می‌دادیم که با همکاری و تعامل برخی از همکاران و رئیس قطار و با اینکه باز هم به دفعات زیادی در طول مسیر از ابتدا تا انتهای قطار را پیمودیم و بهرحال با هماهنگی هایی رضایت همکاران را جلب و مشکلات را برطرف کردیم و خوشبختانه بدون اینکه اتقاق خاصی رخ دهد مسیر برگشت به رشت به خوبی و خوشی طی شد و ساعت حدود ۱۱ صبح روز شنبه ۲۳ شهریور ماه همه به سلامت در ایستگاه راه آهن رشت از قطار پیاده شدند و راهی منازل خود گردیدند. شایان ذکر است در خاتمه هرچند حرف ها و ناگفته هایی از سفر به حرم امام رضا (ع) باقی مانده که به یاری حق قصد دارم همه این اتفاقات سفر را بصورت کتاب چاپ و منتشر کنم ولی هنوز پس از گذشت ۴ سال باور نمی کنم که این امر مهم بدون کمترین آسیبی انجام شد و خاطره خوبی برای همه به یادگار ماند. به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست.

کریم خورسندی مژدهی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پانزده + یک =