کودک همسری و مصایب یک وصلت نامبارک

امیر کاظمی اصل ،پیرامون آسیب های اجتماعی در همه جوامع، برخی از گروه ها بیشتر در معرض آسیب پذیری قرار دارند.کودکان یکی از همین گروه های در معرض آسیبند که خطرات فراوانی آن‌ها را پیش و پس از بروز آسیب‌ها تهدید کرده و غفلت از رسیدگی به شرایط آن‌ها می تواند خسارات جبران ناپذیری را رقم بزند.
امکان انکار این که کودکان امروزی از هر جهت تفاوت‌های فاحشی با کودکان دهه‌های پیشین داشته و به لحاظ قدرت درک و فهم و همچنین خصوصیات شخصیتی،بسیار جلوتر از سن شان قدم برمی‌دارند،غیر ممکن است ولی با این حال با توجه به مسائل فیزیولوژیکی‌شان،نباید انتظار فراتر از آنچه در توان دارند از آنان داشت و باید شرایط به گونه ای مهیا شود که بتوانند در دنیای کودکی خود زندگی کنند و به تدریج با تجربه‌های تلخ و شیرین به دنیای بزرگسالی وارد شوند.چه آن که در این صورت بتوانند آینده بسیار دلنشین‌تری را نسبت به نسل‌های قبل تجربه کرده و با توجه به امکانات رفاهی موجود، توان این را بیابند که با دیدگاهی متفاوت از پیشینیان،آینده خود را بسیار درخشان و متفاوت بسازند.با این حال یکی از مسائلی که امروزه در جامعه ایران به یکی از دغدغه‌های جدی تبدیل شده، مقوله کودک همسری است که به عنوان یکی از آسیب‌های اجتماعی مهم حوزه کودکان و نوجوانان شناخته شده و پیشگیری از گسترش این امر جزو ضرورت‌های جامعه است.

البته که در گذشته رسم و عرف از عوامل اصلی این پدیده به شمار می آمد و ازدواج کودکان در سنین پایین به ویژه در روستاها جزء لاینفک فرهنگ مردم آن سرزمین‌ها بود؛ با گذشت زمان و گذار ایران به سوی مدرنیته و با افزایش آگاهی‌های عمومی در تمامی حوزه‌ها، به تدریج آمار ازدواج کودکان به ویژه در شهرها کاهش یافته و با توجه به آسیب های این پدیده، حتی قوانینی نیز در راستای جلوگیری از وقوع آن وضع شد اما در جامعه روستایی ایران و نیز بسیاری از مناطق مختلف کشور هنوز هم این رسم پابرجا بوده و گاهی با شدت بیشتری صورت می‌گیرد که این به معنای هشدار گسترش این آسیب اجتماعی است. ازدواجی زود هنگام که توام با کیفیت پایینی از زندگی بوده و تشدید کننده نابرابری جنسیتی و نیز نابرابری سنی است و نوعی کم ارزش شمردن مقام زن و در نتیجه حاصل جامعه است که شاید طلاقی زود هنگام را نیز به همراه خواهد داشت.

استفاده از واژه ازدواج هم برای این عمل که نوعی همسرگزینی برای کودکان بوده و به عنوان تجاوزی خاموش از آن یاد می شود که همسر یعنی دختر فقط برآورنده نیاز جنسی مرد به عنوان هم بالین خود بوده و زندگی متلاطم و ناآرامی را تجربه می‌کند، نابجاست.صرف‌نظر از ساختار جامعه در تشدید امر کودک همسری و نیز سنت‌پنداری این امر که نوعی تحمیل و اجبار را به واسطه افکار کهن پیشینیان و رسوم به جا مانده از آنان، بهنجارقلمداد می کنند، صحه گذاشتن بر این که زن موجودی فسادپذیر بوده و با ازدواج می‌تواند در جهت تحکیم خانواده و ارزش های آن گام بردارد هم می تواند از دلایل شیوع ازدواج پیش رس باشد.

البته که علت وقوع این پدیده در بسیاری از مواقع نیز در راستای همان باورهای کهنه و قدیمی به نوعی تحت فشاری اجتماعی صورت می گیرد که اگر دختر ازدواج زود هنگام نداشته باشد، شاید فرصت دیگری برای تشکیل خانواده پیدا نکند.یکی از آسیب های دیگر این امر،تفاوت سنی بین زوجین است که با توجه به لذت جویی جنسی و بهره گیری از دختران که نوعی نوجویی و به سخن دیگر خام طلبی را در پی دارد و نیز امکان سلطه بر همسر کودک با توجه به اطاعت پذیری دختران کم سن و سال،این تفاوت سن بیشتر و بیشتر شده و همچنین می تواند دو یا چندهمسری را نیز به دلیل همان تنوع طلبی‌ها به ارمغان بیاورد.

از طرفی دیگر کودک همسری را می توان نوعی بیماری اجتماعی و خشونت علیه کودکان نامید که نگرانی‌های فراوانی را در جهت تبعات این نوع ازدواج به همراه دارد.حتی برخی از کارشناسان این پدیده را نوعی از کودک آزاری می‌دانند که والدین واژه ازدواج را جایگزین آزار علنی به کودکان کرده و محکوم به زندگی اجباری توام با عدم علاقه به همسر در نتیجه سلب انتخاب همسر که به عنوان یکی از مهم‌ترین گزینش‌های زندگی هر فرد است، می کنند.

مصایب یک وصلت نامبارک

به دیگر سخن، والدین با تصمیم گیری برای زندگی فرزند خود سبب ورود وی به زندگی ای می شوند که احتمال رضایت کودک را از تشکیل آن بسیار اندک می‌کند.کودکان علاوه بر اینکه فاقد آگاهی های لازم پیرامون ازدواج و رابطه جنسی هستند، از درک معنای حقیقی زندگی مشترک نیز عاجزند و در بیشتر موارد همسر خود را به عنوان همبازی دوران کودکی خود می دانند که در این صورت به نوعی زندگی برای آن‌ها بیش از یک بازی نبوده و در کنار این نقش باید به عنوان همسر و هم بالین یکدیگر نیز ایفای وظیفه کنند که البته عواقب این مساله بیشتر گریبان دختران را می گیرد. باید اشاره کنیم که خاستگاه اصلی این پدیده را می‌توان در رسوم کهن جامعه سنتی دانست که بیشتر در روستاها شکل گرفته و تقویت شده است.

نماهای نامبارک یک ازدواج

این باورهای غلط که ریشه در افکار منسوخ روستاییان داشته و برای حفظ آبرو و نیز جلوگیری از دوستی های جنس مخالف یا کنترل میل جنسی دختران و تاکید بر عفت آنان باعث شکل گیری مقوله کودک همسری شده،گاهی شکل های دیگری داشته که بسیار قابل تامل است؛ در برخی از روستاها نوزاد باید تا قبل از دو سالگی نامزد کند و مجرد بالای دو سال در آن منطقه دیده نمی‌شود و در برخی روستاهای دیگر حتی جنین تولد نیافته نیز نامزد شده و قرار ازدواجش گذاشته می‌شود که البته این نوعی از کودک همسری است که می توان از آن با عنوان نوزاد همسری نیز یاد کرد ولی در برخی جوامع روستایی و نیز شهری دیگر در ایران، جدا از تبدیل این رسم به نوعی ارزش سنتی در راستای جلوگیری از رواج روابط نامشروع، این پدیده با نوعی معامله یا فروش کودک گره خورده که در نتیجه فقر اقتصادی در کنار فقر فرهنگی اتفاق می افتد.

مصایب یک وصلت نامبارک

در این صورت است که دختر به عنوان نوعی کالا انگاشته می‌شود که در عوض پرداخت وجهی به خانواده ای فروخته می شود که علاوه بر برطرف کردن نیازهای جنسی‌اش در قالب ازدواج، بتواند برخی از مسائل مالی خانواده اش را نیز حل کند. در اینجاست که علاوه بر نوعی انگ زنی به دختران مبنی بر عدم ازدواج آن ها تا سن ۱۸ سالگی،آنان را پیردختر خطاب کرده و نپذیرفتن ازدواج از پیش تعیین شده، سبب بروز خشونت های ایلی و طایفه‌ای و نیز قتل و جنایت‌های ناموسی خواهد شد.

پس ناگفته پیداست که کودک همسری به عنوان نوعی آسیب قابل واکاوی بوده و فقط به دلیل ارضای نیازهای جنسی امکان وجود نیافته و بیشتر در طبقات فرودست جامعه و حاشیه نشینان صورت می گیرد که با رشد این مقوله جامعه ای نابالغ متشکل از خانواده هایی سست بنیان و غیر اصولی وجود خواهد یافت که در نتیجه آن انواع دیگری از آسیب‌های اجتماعی نیز بروز خواهند کرد.

آسیب‌های کودک‌همسری

از مهم ترین آسیب های ازدواج کودکان که در بیشتر مواقع حتی بدون ثبت عقد صورت می‌گیرد، ازدواج دختران خردسال با مردانی بزرگسال است که به شیوع مقوله ناهمسن گزینی ازدواج و نیز تولد کودکانی بدون هویت می انجامد که در نتیجه عامل بروز پدیده دیگری تحت عنوان کودک بیوگی خواهد شد. علاوه بر مرگ همسر به دلیل تفاوت سنی زیاد،طلاق از دیگر علل حایز اهمیت وقوع کودک‌بیوگی است که با توجه به احتمال بالای جدایی در ازدواج کودکان، سبب رشد این مقوله نوپدید شده و دگربار باعث ایجاد آسیب‌های اجتماعی دیگری خواهد شد.

کودکی که با عدم رضایت وارد زندگی مشترک شده،با گذشت زمان به دلیل عدم درک تفاوت‌های خود با همسرش دچار طلاق عاطفی شده و این سرآغازی برای جدایی رسمی خواهد بود.حال دختری که به علت ازدواج از تحصیل بازمانده و فاقد آگاهی و دانش و حتی مهارت است، باید در نقش مادر بتواند آینده فرزند خود را رقم بزند.در اینجاست که به علت فقر تربیتی خود به دلیل ازدواج زود هنگام و عدم برخورداری از تربیت درست از سوی والدین خویش، فرزند خود را وارد چرخه معیوبی خواهد کرد که این خلأ تربیتی،آثار خود را در چندین نسل بعدتر نیز به جا خواهد گذاشت.همچنین در صورت عدم توانایی نگهداری فرزند از سوی مادر، پدیده دیگری با عنوان فروش کودک بروز خواهد یافت که این بار به معنای واگذاری نوزاد به دلیل عدم امکان پرورش وی به دیگری است.گسترش کودکان بی خانمان و رشد کودکان خیابانی در کنار مسائل دیگری چون فرار از خانه و کارتن خوابی از آسیب های دیگر این پدیده است که علاوه بر آن موجب رشد وقوع اعتیاد،خودکشی و نیز تن فروشی خواهد شد.

بیوگی زود هنگام به‌عنوان یکی از اساسی ترین مضرات کودک همسری است که می تواند به عنوان تلخ ترین آسیب وارده به دختران نوجوان شناخته شود.اگر چنانچه ازدواج وی بیشتر به دلیل فقر صورت گرفته باشد،این مقوله علاوه بر اینکه سرپرستی خانواده را به او تحمیل خواهد کرد،در نتیجه عهده دار شدن وظایف همسرش احتمال تشدید فقر اولیه یحتمل بوده و آینده فرزندان این کودک بیوه را هم دچار بحران خواهد کرد.همین گونه امکان ازدواج مجدد برای او میسر نبوده و باید تا پایان عمر انگ بیوگی را به دوش بکشد؛ چه این امر به دلیل از دست دادن همسرش باشد و چه نتیجه جدایی زوجین از یکدیگر به علت نرخ بالای طلاق در این نوع از پیوندهای زناشویی به حساب بیاید.همچنین پیشتر از این مقوله،بروز پدیده دیگری در کودک همسری امکان وجود می‌یابد که با عنوان کودک والدی مطرح می‌شود.این پدیده به عنوان امری نامعقول و غیرمنطقی وظیفه پرورش کودکی را بر عهده کودک دیگر می گذارد که خود نیاز به پشتیبانی و مراقبت دارد.

مصایب یک وصلت نامبارک

چگونه می توان از کودکی که هنوز تجربه بسیاری از دشواری های زندگی را نداشته و در گذران امور وابسته به شخصی دیگر است، این توقع را داشت که به نحو احسن بتواند به پرورش و تربیت موجودی دیگر بپردازد؟کودکی که هنوز کودک است و باید این مرحله از زندگی را با ارزش های خود بگذراند و جهان پیرامونش را بهتر بشناسد تا امکان این را بیابد که آینده خود را مطابق مختصات و خواسته های درونی اش بسازد و معنای هنجارهای فردی و اجتماعی زندگی را بفهمدزیرا کودک با قدم گذاشتن به زندگی زناشویی،به اجبار از تعامل با گروه همسالان خود بازمانده و امکان شکوفایی استعدادهای خود را نخواهد یافت و در نتیجه عدم ارتباط با همنوعان خویش علاوه بر اینکه شخصیتی منفعل در جامعه پیدا خواهد کرد،به انزوا و همچنین افسردگی سوق یافته و انواع گوناگونی از مشکلات روانی را تجربه می‌کند که این امر مسبب بروز مسائل اساسی در زندگی آینده اش خواهد شد.

در کودک همسری،کودک بدون آمادگی قبلی به مرحله بزرگسالی گام می نهد و این ورود ناگهانی به دنیای بزرگسالان باعث ایجاد ترس و دلهره ای دائمی در وی خواهد شد.فردی که باید کودک باشد و کودکی را تجربه کند به یک‌باره همسر می شود و این در حالی است که معنای واقعی همسری را نمی‌داند و از اداره زندگی مشترک ناتوان است.این امر با ورود فرزند به زندگی آن ها شدت یافته و با شکل گیری خانواده ای از هم گسیخته که به محلی برای تولید آسیب های اجتماعی مختلف تبدیل شده،رشد نوزاد این خانواده نیز با مشکلاتی مواجه شده و به لحاظ تربیتی دچار نقصان های عدیده ای خواهد شد.شاید این علت اصلی آن باشد که ازدواج کودکان بر ضد آن‌ها قلمداد شده و سلب حق کودکی از آنان بسیار خطرناک جلوه می‌کند.

چه آنکه کودکی که در حال شکل گیری و شناخت هویت خویش است و نیازمند توجه و حمایت عاطفی از سوی پدر و مادر خود است وارد زندگی ای تلخ می شود که به نوعی تفاوتی با کابوسی وحشتناک نداشته و علاوه بر جریحه دار شدن عواطف جمعی،بسط دهنده باورهای فرهنگی نادرست و کلیشه های جنسیتی شده و خانواده هایی را شکل می دهد که از ریشه بر پایه های غیر اصولی بنا شده که با گسترش این نوع خانواده ها سلامت جامعه نیز به خطر می‌افتد. ضمن اینکه لطمات فراوانی را برای زوجین به همراه می آورد که بار سنگین این تهدیدها به لحاظ جسمی و نیز روحی بر دوش دختران بوده و بیشتر آن‌ها در این نوع از ازدواج که به پیش رسی ازدواج نیز معروف است، بیشتر متضرر می‌شوند.

بحران ناشی از یک اقدام

سیمین کاظمی، جامعه شناس و پزشک در گفت‌گو با «قانون» گفت:«کودک همسری پدیده جدیدی نیست و از دیرباز در جامعه ایران رواج داشته است.این پدیده یک رسم یا کنش بازمانده از مناسبات جامعه پیشامدرن است که مشخصه های فرهنگی و اجتماعی و نیز اقتصادی خاصی را به همراه داشته است.بیشتر ازدواج کودکان به علت تقسیم کار جنسیتی مبنی بر مردسالاری و در نتیجه فرودستی زنان در این نوع جوامع، مشکلی است که گریبانگیر دختران می‌شود که در این نوع از تقسیم کار،نقش اجتماعی برای زن تعریف نشده و تنها به نقش خانگی آن‌ها یعنی فرزندآوری و خدمت به شوهر بسنده شده است.در چنین وضعیت اجتماعی،ازدواج اولین و آخرین مسیر برای زندگی زنان است و از این رو وقوع این پیوند در سنین پایین به عنوان نوعی ارزش و موفقیت برای او و خانواده اش به شمار می رود.

امروزه با تغییرات اجتماعی و فرهنگی و نیز تغییر نگاه به حقوق زنان و فراهم شدن زمینه ورود آن ها به جامعه و برخورداری از حق آموزش و اشتغال و همچنین استقلال اقتصادی،ازدواج زودرس مانعی برای احقاق حق زن و عامل محرومیت وی به حساب می آید.البته تبعات این نوع ازدواج فقط شامل دختران نشده و پسران نیز در سنین پایین با توجه به عدم آمادگی پذیرفتن نقش اقتصادی و اداره خانواده،مسئولیتی فراتر از توان‌شان به آن ها تحمیل می شود که ممکن است از ادامه تحصیل هم بازمانده و به شغل مناسبی دست پیدا نکنند. ضمن اینکه در دوره مدرن نقش و جایگاه کودکان نسبت به قبل تغییر کرده است.

در گذشته کودکان همچون بزرگسالانی تلقی می شدند که جثه کوچکی دارند و با آن ها مانند افراد بزرگسال رفتار شده و همان مناسبات و تکالیف بزرگسالی به آنان تحمیل می شد؛به طوری که کودک هم به عنوان نیروی کار در نظر گرفته شده و هم باید در اولین فرصت ازدواج می کرد.اما در دوره مدرن تعریف کودکی و نقش و جایگاه آن ها دچار دگرگونی شده و در این دوره تمایز بین کودکی و بزرگسالی یک ضرورت به شمار می رود و دوره کودکی تبدیل به فرصتی در جهت رشد و پرورش عواطف و استعدادهای کودک می شود.بنابراین تحمیل نقش‌های بزرگسالی به کودکان باعث نقض حقوق کودک و محرومیت اجتماعی او شده و در نتیجه پدیده کودک همسری نیز در راستای همین مساله،در واقع اجبار به پذیرفتن مسئولیت های ازدواج برای کسی است که هنوز به سن مسئولیت قانونی نرسیده و به لحاظ حقوقی فاقد صلاحیت برای پذیرش بسیاری از مسائل است».

وی ضمن اشاره به کودک همسری به عنوان پدیده ای فرهنگی-اقتصادی افزود:«شواهد پژوهشی نشانگر آن است که ازدواج های زودرس بیشتر در جوامع توسعه نیافته و به ویژه در مناطق روستایی و در بین کودکان طبقه فرودست صورت می گیرد.توسعه نیافتگی در کنار بینش فرهنگی و فقر اقتصادی موجب می‌شود که کودک به عنوان یک سربار اقتصادی تلقی شده و علاوه بر نادیده گرفتن حقوق اجتماعی‌اش،از ضرورت استقلال فرد در تصمیم‌گیری نیز چشم‌پوشی شود.

مصایب یک وصلت نامبارک

در واقع توسعه‌نیافتگی،شکاف طبقاتی و گسترش فقر و همچنین انزوای فرهنگی و حاشیه نشینی،کودک همسری را تسهیل می‌کنند.در مناطقی که مدارس سطوح مختلف برای کودکان و به ویژه دختران وجود نداشته یا تحصیل به امری پرهزینه تبدیل می‌شود،این دانش آموزان از چرخه آموزش خارج شده و مجبور به ازدواج زود هنگام می شوند». این جامعه شناس تشریح کرد: «از عواقب کودک همسری، شکل گرفتن نسلی است که از حقوق انسانی، حق تحصیل و اشتغال محروم و امکان تحرک اجتماعی از او سلب شده و به تبع در معرض خطرات جسمی و روانی و نیز اجتماعی قرار گرفته است.

پدیده کودک همسری به معنی تداوم توسعه نیافتگی و بازتولید فقر و محرومیت و پسرفت فرهنگی است. هر چند استثنائاتی در مورد ازدواج موفق کودکان وجود داشته باشد ولی قابل تعمیم به همه کسانی که کودک همسری را تجربه کرده اند، نیست. شواهد نشان می‌دهد که ازدواج کودکان در بستر محرومیت و تشدید چرخه آن رخ می‌دهد و از این‌رو هیچ مزیتی را نمی‌توان بر آن مترتب دانست».

کاظمی در ادامه با اشاره به بلوغ زودرس و معنای پزشکی آن، به عنوان نوعی پاتولوژی که نیاز به مداخله و درمان دارد، اذعان کرد: «بلوغ به معنی تکمیل رشد جسمی و روانی نیست و از طرفی معیار قرار دادن ویژگی های جسمی و وقوع بلوغ برای ازدواج به معنای نادیده گرفتن سایر شرایط ازدواج بوده که تبعات روانی و اجتماعی خاص خود را خواهد داشت. به گونه‌ای که ازدواج در سنین کودکی، سلامت جسمی دختران را تحت تاثیر قرار داده و در معرض خطرات گوناگونی خواهند بود که مهم‌ترین این خطرات ناشی از بارداری و زایمان است. از آنجا که رشد جسمی شامل رشد استخوانی و دستگاه تولیدمثل دختران کامل نشده، بارداری پرخطر و زایمان دشوار و طولانی و نیز پرعارضه‌ای را متحمل خواهند شد. به دیگر سخن، آن‌ها در معرض خطر تجمعی متشکل از بارداری در سنین پایین و نیز بارداری اول قرار خواهند داشت.

خونریزی، عفونت شدید و افزایش احتمال مرگ و میر از پیامدهای حایز اهمیت بارداری در سنین پایین است که علاوه بر این عوارضی مانند فیستول مامایی که به علت استحکام بافت‌های کانال زایمان ایجاد می‌شود، باعث می‌شود که راه ارتباطی بین دیواره واژن و رکتوم (قسمتی از روده بزرگ که به مقعد منتهی می‌شود) یا مثانه به وجود آید که این فیستول ممکن است موجب خروج ادرار یا مدفوع ازطردشدگی شود. همچنین شواهد پژوهشی حاکی از آن است که یکی دیگر از تبعات زایمان در کودکی، پرولایس یا بیرون زدگی رحم از واژن است که این عارضه هم به دلیل فقدان استحکام لیگامان‌های نگهدارنده رحم اتفاق می‌افتد که خود این عارضه موجب احساس توده در واژن، مقاربت دردناک، عفونت‌های دستگاه تناسلی، تکرر ادرار و… می‌شود. علاوه بر این خطر مرگ و میر کودکان این دسته از مادران تا سن یک سالگی، شصت درصد بیشتر از کودکان مادران بالای نوزده سال است؛ چرا که این نوزادان در معرض خطراتی چون وزن پایین در هنگام تولد و توقف رشد و نیز سوءتغذیه هستند.

البته حاملگی در سنین پایین به عنوان مشکلی بهداشتی و اجتماعی در کشورهای توسعه یافته و نیز در حال توسعه محسوب می‌شود و از این رو سازمان بهداشت جهانی به صراحت اعلام می‌کند که بارداری نوجوانان یکی از مهم‌ترین عوامل مرگ و میر مادران و کودکان است». این جامعه‌شناس گفت: «عوارض بارداری و زایمان، علت اصلی مرگ و میر در بین دختران پانزده تا نوزده ساله در سطح جهان بوده و مادران نوجوان نسبت به زنان بیست تا بیست و چهار سال با خطر بالاتری از اکلامپسی، اندومتریت و عفونت سیستمیک مواجه هستند.

علاوه بر این هر ساله سقط جنین‌های ناامن در بین دختران این رده سنی باعث مشکلات بهداشتی و مرگ و میر آن‌ها می شود و به همین دلیل است که این سازمان، ازدواج و بارداری زیر هجده سال را یک تهدید برای سلامتی زنان دانسته و علاوه بر منع آن، به کشورها توصیه می کند که در جهت کاهش وقوع این امر اقدام کنند». وی علاوه بر اشاره به خشونت، افسردگی و خودکشی به عنوان پیامدهای روانی ازدواج کودکان، به تشریح رابطه بین ازدواج زودرس و سرطان پرداخته و ادامه داد: «سرطان‌ها متاثر از عوامل مختلفی بوده و فقط عاملی مانند سابقه بارداری در مورد آن تعیین کننده نیست و واقعیت‌های علمی درباره اثر محافظت کنندگی حاملگی در برابر سرطان‌های گوناگون زنان، ثابت و یکسان نبوده است.

اساسا حاملگی کامل ـ‌ نه سقط جنین و یا زایمان زودرس‌ـ در سنین کمتر از سی سال ـ‌نه زیر بیست سال‌ـ می‌تواند در برابر سرطان پستان اثر محافظت کنندگی داشته باشد که البته آن هم برای انواع سرطان پستان در سنین پس از یائسگی می باشد. طبق پژوهش‌های صورت گرفته، شروع رابطه جنسی و بارداری در سنین کمتر از بیست و یک سالگی می‌تواند موجب افزایش خطر سرطان سرویکس یا دهانه رحم شود و در نتیجه وجود یک یا چند اثر محافظتی نمی‌تواند سبب نادیده گرفتن خطرات و پیامدهای ازدواج زود هنگام و بارداری در سنین پایین شود».

کاظمی با بیان وقوع پدیده کودک والدی و تعریف این پدیده به عنوان والدی که هنوز خودش در حال سپری کردن دوره کودکی است و مسئولیت مراقبت از کودکی دیگر را عهده‌دار می شود، گفت: «کودکی که به لحاظ روانی و اجتماعی برای پذیرفتن چنین مسئولیتی آمادگی نداشته و فرصت آن را نیافته که دانش یا مهارتی کسب کند، می‌تواند مشکل‌ساز شود.این کودک ممکن است با توجه به دانش اندک خود نتواند با مشکلات فرزندپروری کنار بیاید و متحمل استرس والدگری شود که فراتر از آستانه تحمل یک کودک یا نوجوان است.

برای دختران این استرس به واسطه نقش مراقبت از کودک و در پسران به واسطه نقش اقتصادی و وظیفه تامین معاش شکل می‌گیرد. در واقع استرس والدگری نتیجه ناهمخوانی ادراک شده بین انتظارات و اقتضائات نقش والدینی و منابع فردی است که شخص کودک‌والد از آن رنج می‌برد. این استرس هم سلامت روانی والدین کم سن و سال را به خطر می‌اندازد و هم کیفیت زندگی آن‌ها را تقلیل می‌دهد و همچنین بر رشد هیجانی و رفتاری فرزندان آنان تاثیری منفی خواهد داشت. ضمن این که ازدواج زودرس در بین سطوح پایین اجتماعی و اقتصادی با ویژگی‌های فرهنگی خاص رخ می‌دهد و شخص کودک‌والد که فاقد مهارت‌های مراقبت از فرزندش است، مجبور است به توصیه‌های اطرافیان که بیشتر دانش کاربردی خاصی درباره مقوله فرزندپروری ندارند، سوق یافته و مسائل خود را حل کند.

چنین مداخله‌ای ممکن است موجب کاهش عزت نفس، نابودی استقلال و نیز تحت سلطه قرار گرفتن کودک‌والد شود و همچنین رابطه والد را با کودک از حالت طبیعی خود خارج کند. ضمن این که فرزندان حاصل از ازدواج زودهنگام که در محرومیت به وقوع می پیوندد نیز گریبانگیر چرخه فقر و محرومیت والدین خواهند بود و از سرمایه اقتصادی وفرهنگی کمتری نسبت به سایر کودکان بهره‌مند می‌شوند و در ارتباطات اجتماعی‌شان هم با مشکلات عدیده‌ای مواجه خواهند شد. در نتیجه کودکانِ والدین کم‌سن‌و سال، لاجرم بار محرومیت والدین خود را به دوش خواهند کشید».

اگرچه برخی بر این باورند که بلوغ زودرس تشدیدکننده کودک‌همسری است ولی در بررسی این رسم اجتماعی باید به بلوغ فکری نیز توجه داشته و معیارهای متفاوت بلوغ در افراد مختلف را بررسی کرد. هر قدر هم که کودکان عصر حاضر به لحاظ قدرت فهم بسیار باهوش‌تر و نیز آگاه‌تر از کودکان اعصار پیشین باشند باز هم رسیدن به کم‌ترین دانش و مهارت برای تشکیل خانواده را که یکی از حساس‌ترین مراحل زندگی هر فرد بشری است، ضروری می‌کند.

باوجود محدودیت‌های قانونی کودک از دیدگاه حقوقی برای انجام بسیاری از مسئولیت‌های مدنی، چگونه ازدواج دختر سیزده ساله منطقی به‌نظر می رسد؟ مگر نه آنکه این کودک باید بتواند به قدرت تصمیم گیری دست پیدا کند و توانایی حل مساله را بیاموزد تا بین مسائل و مشکلات تمییز قائل شود؟ حتی اگر علت این مساله در تقبیح رابطه جنسی نامشروع یا جلوگیری از افزایش سن ازدواج یا تجرد قطعی هم که باشد باز به عنوان یک آسیب شناخته خواهد شد زیرا جلوگیری از آسیب‌های تجرد و دوران مجردی با فراهم کردن امکان حیات، آسیبی دیگر که عوارض و تبعات شدیدتری را به جامعه وارد خواهد کرد چندان عقلانی نیست.

مصایب یک وصلت نامبارک

شاید ازدواج زودرس در راستای پیشگیری از روابط نامشروع امکان وجود یابد ولی پس از وقوع آن،علاوه بر تشدید روابط نادرست، این بار مساله دیگری چون خیانت و روابط فرا خانوادگی تولد خواهند یافت. البته برخی معتقدند که قربانیان این پدیده یعنی همان افرادی که ازدواج در سنین کودکی را تجربه کرده‌اند می‌توانند به عنوان قوه محرک جلوگیری از تکرار این مقوله در آینده باشند و به عنوان عاملی بازدارنده از وقوع ازدواج زودرس،تجربه‌های تلخ زندگی خود را به فرزندان خود انتقال ندهند.پیرامون پدیده کودک همسری، فرهنگ سازی در جامعه می‌تواند نقش کلیدی را بازی کند.

این که علاوه بر شناخت ریشه‌های این مقوله و بررسی لایه‌های زیرین ازدواج نابه‌هنگام کودکان و نیز اصلاح قوانین مربوط به آن که بازدارنده شیوع کودک همسری در جامعه شوند، با بیان خطراتی که با وجود این پدیده امکان حیات یافته و تهدیدهایی که گریبان کودکان و خانواده آن‌ها را خواهد گرفت، این امکان فراهم آید که بستری مناسب در جهت آگاه‌سازی مردم و تغییر نگرش‌های کهن و فرسوده آنان مهیا شود، می‌تواند زمینه‌ساز کاهش چشمگیر این آسیب اجتماعی شده و از بروز دیگر آسیب‌های احتمالی جلوگیری کند.

ضمن این که مبارزه با فقر اقتصادی نیز همانند تقابل با فقر فرهنگی می‌تواند حداقل گسترش این پدیده را به دلایل اقتصادی از بین ببرد و آسیب‌های دیگر مانند فروش کودک و یا کودک بیوه‌گی را نابود سازد. در این راستا حمایت از زنان و حقوق آنان و نیز توانمندسازی آن‌ها در حیطه‌های آموزش و اشتغال هم از راهکارهای قابل تامل در مبارزه با کودک همسری است. مقوله ای که اگر از ریشه بی‌بنیان نشود، امکان این را خواهد یافت که به عنوان جنایتی هراسناک رشد کرده و جامعه را به قهقرا بکشاند.

خبرهای تازه
نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.